نظریه های ادبی
علیرضا نیکویی؛ فرزانه آقاپور؛ سمیه آقاجانی زلتی
چکیده
شاخهای از مطالعات معلولیت، بیش از آنکه ناظر به وجه زیستی بدن، بیماری و معلولیت باشد، با نحوۀ بازنمایی معلولیت، سیاستهای مراقبتی و نظارتی بدن، قرائت سمپتوماتیک (درک و تفسیر و ارزیابی) و الگوهای پزشکی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی آنها سروکار دارد. در گفتمان توانمندسالارانه، معلولیت اغلب با کلیشههای منفی نشاندار میشود. بخش ...
بیشتر
شاخهای از مطالعات معلولیت، بیش از آنکه ناظر به وجه زیستی بدن، بیماری و معلولیت باشد، با نحوۀ بازنمایی معلولیت، سیاستهای مراقبتی و نظارتی بدن، قرائت سمپتوماتیک (درک و تفسیر و ارزیابی) و الگوهای پزشکی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی آنها سروکار دارد. در گفتمان توانمندسالارانه، معلولیت اغلب با کلیشههای منفی نشاندار میشود. بخش عمدهای از ضربالمثلها، کنایهها، فولکلور و داستانها دربردارندة طرحوارهها و استعارههای منفی در باب معلولیت هستند. در نظمهای گفتمانی توانمندسالارانه، معلولیت، تحت تأثیر الگوهای اخلاقی و دینی (کیفر، گناه)، سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک قرار میگیرد و با مفهومهایی چون داغِ ننگ، اقلیتسازی، طَرد و آلودهانگاری، شرّ و زشتی و گناه همراه میشود. در حکایتهای هزارویک شب، هویت معلولان بهطور عام با مفهومهایی چون شرارت، ترس، ننگ، ترحم، تحقیر، تمسخر و شومانگاری، لمس تابو و دچاربودن به طلسم و جادو پیوند یافته است. در این اثر پیوسته با بدنهای نشاندار و گروتسک مواجه میشویم. در اکثر قصهها، شخصیتهای مثبت و قهرمانان، از زیبایی و سلامت جسمی برخوردارند و درمقابل، شخصیتهای منفی و ضدقهرمانها و عفریتها و اجنّه با نقصهای ظاهری توصیف میشوند. روش پژوهش این مقاله، تحلیل گفتمان است، گرچه به اقتضای متن و مسئله از نظریههای معطوف به بدن، بیماری و معلولیت هم بهره گرفته شده است.
نظریه های ادبی
ابراهیم اقبالی؛ اباصلت احمدی دیزج؛ محمد خاکپور؛ محمدرضا عابدی
چکیده
مشتاقان فرهنگ و ادب ایرانی همواره در کشورهایی مانند هند، پاکستان، افغانستان و ... در پی التذاذ ادبی و دریافت صحیح از متون فارسی بوده، در تفهیم آنها اهتمام ورزیده و به شرح آثاری مثل شرفنامه نظامی گنجوی پرداختهاند. نگارندگان در این مقاله به روش کتابخانهای به کاربرد واژهها، ریختشناسی نوشتاری و دستور زبان در نسخ خطی شروح شرفنامة ...
بیشتر
مشتاقان فرهنگ و ادب ایرانی همواره در کشورهایی مانند هند، پاکستان، افغانستان و ... در پی التذاذ ادبی و دریافت صحیح از متون فارسی بوده، در تفهیم آنها اهتمام ورزیده و به شرح آثاری مثل شرفنامه نظامی گنجوی پرداختهاند. نگارندگان در این مقاله به روش کتابخانهای به کاربرد واژهها، ریختشناسی نوشتاری و دستور زبان در نسخ خطی شروح شرفنامة نظامی گنجوی تأکید نموده با توجه به ویژگیهای زبانی و سبکی آنها را به دلیل هم-پوشانی و همسانی نثرشان توصیف میکنند. نتایج این بررسی بعد از معرفی مختصر نسخ خطی شروح شرفنامه بهعنوان متون علمی- ادبی نشاندهندۀ آن است که همه شارحان با نگرش به محدوده مکانی آنها، شبهقاره هند، بر زبان فارسی تسلط خوبی داشته و معانی و مفاهیم را با واژگان و جملاتی ساده، قابلفهم، صریح، روشن و منطبق با زبان معیار هند و حتی ایران آن زمان مستقیم انتقال دادهاند. در عین سادهنویسی، از واژههای عربی و بومی یا اصطلاحات فنون ادبی و دیگر علوم و نیز آیات قرآنی و احادیث و عبارتهای عربی بهره برده، از اطناب و زیادهگویی و کاربرد واژههای مترادف و پیدرپی پرهیزکردهاند. علاوه بر این در شروح خطی مختصات دستوری مانند ترکیبات نحوی اضافی وصفی، ترکیبات و تکیهکلامهای عربی، آیات و احادیث، افعل تفضیل، حروف و اسامی و افعال ساده و کهن استفادهشده و نثر آنها را از یکدستی دور کرده است پس سبک آنها ازنظر واژگان و ریختشناسی، در مؤلفههای گزینش، ابداع و ساخت واژگان و رسمالخط بیشتر منطبق با ویژگیهای نثر دوره غزنوی و سلجوقی (بینابین) بوده، نشانگر علمی بودن نثرآنهاست.
نظریه های ادبی
نرگس اسکویی
چکیده
فرانمایی احساس یکی از مبادی مهم و اساسی ایجاد ارزشهای زیباشناسانه در متون ادبی و هنری است. هنر فرانمودی، موقعیت خلق وضعیت جدید، اعتراض و نوسازی قواعد را برای هنرمند فراهم میآورد. فرانمود، یک روش هنری برای توصیف آثاری است که در آن هنرمند بهمنظور تعبیر، تفسیر و هیجانیتر کردن نمود عواطف و یا حالات درونی، دست به کژنمایی واقعیت، ...
بیشتر
فرانمایی احساس یکی از مبادی مهم و اساسی ایجاد ارزشهای زیباشناسانه در متون ادبی و هنری است. هنر فرانمودی، موقعیت خلق وضعیت جدید، اعتراض و نوسازی قواعد را برای هنرمند فراهم میآورد. فرانمود، یک روش هنری برای توصیف آثاری است که در آن هنرمند بهمنظور تعبیر، تفسیر و هیجانیتر کردن نمود عواطف و یا حالات درونی، دست به کژنمایی واقعیت، ارزشها و هنجارها میزند. مسالۀ اصلی تحقیق حاضر، تبیین جایگاه مهم فرانمایی احساس، مضامین و شگردهای ایجاد آن، در تبیین هیجانات، اعتراضات، عواطف و تجربیات درونی و اثرگذاری حسی بر مخاطب در شعر مکتب آذربایجانی بوده است. این تحقیق به روش توصیفی و تحلیلی انجام شد. جامعۀ آماری تحقیق، آثار شاعران سرآمد این مکتب (خاقانی، نظامی، فلکی شروانی، مجیرالدین بیلقانی و مهستی گنجوی) بوده است. ماحصل پژوهش حاکی از آن است که: در مکتب آذربایجانی مؤلفههای اصلی نظریۀ فرانمایی احساس، یعنی هنر انسانی، اعتراض و میل به تغییر و اصلاح و فراروی از معیارهای منطقی و سنتی ادبی برای بهتصویر درآوردن تفکر و زیست انسان بسیار پررنگ است. فرانمایی احساس در گونههای غنایی این شعر (مدح، هجو، مفاخره، شکواییه، حسب حال، مرثیه، تغزل و ...) در مضامین مربوط به «خود»، «دیگری» و «شرایط زیست» بسیار پربسامد است و از شگردهای بسیار و بهگونۀ شاخص: اغراق، نماد و انواع استعاره، تضاد و پارادوکس، تکرار و تنسیقالصفات (صفت+تشبیه+تلمیح+اسطوره) و روشهای تعلیلی برای فرانمود آن در آثار این مکتب، استفاده شده است.
نظریه های ادبی
حیدر نعیم حمزه الزوامل
چکیده
محور جانشینی و همنشینی دو محور در زبانشناسی است. از دید یاکوبسن این دو فرایند، در هنر کلامی به ترتیب در دو نقش استعاری و مجازی ظاهر میشوند و روشی برای تشخیص سبکهای ادبی و هنری به شمار میروند. ادبیات فارسی چندین دورهی مشخص ادبی دارد که بر اساس گرایش شعرا به این محورها میتوان آنها را سبکشناسی کرد. در ادوار زبان فارسی آثاری را ...
بیشتر
محور جانشینی و همنشینی دو محور در زبانشناسی است. از دید یاکوبسن این دو فرایند، در هنر کلامی به ترتیب در دو نقش استعاری و مجازی ظاهر میشوند و روشی برای تشخیص سبکهای ادبی و هنری به شمار میروند. ادبیات فارسی چندین دورهی مشخص ادبی دارد که بر اساس گرایش شعرا به این محورها میتوان آنها را سبکشناسی کرد. در ادوار زبان فارسی آثاری را مشاهده میکنیم که در جواب و استقبال از آثار مشهور و به همان قالب و سبک با محور همنشینی و جانشینی سروده شدهاند که در اصطلاح به آنها «مجابات» گفته میشود. ویژگی این دست اشعار، وجود نشانههایی در کلام است که مخاطب را به سرمشق و سراینده آن هدایت میکند. اهمیت فن جواب که مختص ایرانیان است در این است که سبب گسترش و فراگیری شعر از لحاظ معنایی میشود و آن را در فضایی ناتمام و ادامهدار قرار میدهد. ازاینرو، به سبب اهمیت و جایگاه فن مجابات در ادبیات فارسی، در این مقاله با شیوه توصیفی-تحلیلی به بررسی نقش ادبی و نحوهی کارکرد محورهای زبانی همنشینی و جانشینی در برخی از اشعار جوابی پرداخته شده است. نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان میدهد شاعران در جوابگوییهای خود مطابق محور مدنظر سرمشق و متناسب با آن به این امر اهتمام ورزیدهاند.
نظریه های ادبی
فاطمه جمالی؛ گلاره الوندپور؛ نرگس محمدی بدر
چکیده
در پژوهش حاضر، گفتمان عاشقانه ای از مولانا و شمس بر اساس دستور نقش گرای هلیدی تحلیل شده است. بررسی متن(گفتار و نوشتار) در تحلیل گفتمان، در حدی فراتر از ساختارهای صوری زبان صورت می گیرد. در کلام و متون عاشقانه با توجه به بیان انتزاعی گوینده، تصاویر ذهنی به گونه ای خاص رمزگذاری شده اند. هدف اصلی در این پژوهش، پی بردن به چگونگی بازنمایی ...
بیشتر
در پژوهش حاضر، گفتمان عاشقانه ای از مولانا و شمس بر اساس دستور نقش گرای هلیدی تحلیل شده است. بررسی متن(گفتار و نوشتار) در تحلیل گفتمان، در حدی فراتر از ساختارهای صوری زبان صورت می گیرد. در کلام و متون عاشقانه با توجه به بیان انتزاعی گوینده، تصاویر ذهنی به گونه ای خاص رمزگذاری شده اند. هدف اصلی در این پژوهش، پی بردن به چگونگی بازنمایی عواطف موجود در این گفتمان عاشقانه، همچنین دستیابی به شباهت ها و تفاوت های احتمالی در بروز بیان احساسات درونی آن هاست. این پژوهش به این سؤال پاسخ می دهد که ویژگی های کلام عاشقانۀ مولانا و شمس چگونه براساس دستور نقش گرای هلیدی مشخص می شود. فرضیۀ تحقیق این است که دستور نقش گرای هلیدی در تحلیل گفتمان متون عاشقانه کارآمد است. بر همین اساس یک غزل از مولانا و بیان عاشقانه ای از شمس تبریزی به صورت موردی انتخاب شده است تا بتوانیم ابعاد گسترده تری از این بحث را به دست آوریم. بافت متن به شیوۀ توصیفی- تحلیلی؛ به کمک هر سه فرانقش اندیشگانی ، بینافردی و متنی مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که بسامد بالای فرایند رفتاری در غزل مولانا، نشان دهندۀ تجربۀ دیداری او از معشوق و توجه خاص وی به توصیف حالات رفتاری معشوق است. بسامد بالای فرایند وجودی در کلام شمس مفهوم وجود این عشق را آشکار می کند.
نظریه های ادبی
محمد خسروی شکیب
چکیده
منطق الطیر عطار از آثار عرفانی برجسته در ادبیات فارسی است که در ساختاری روایی، به قصۀ فراخوان کمّی و کیفی «مرغان جهان» و تلاش جمعی آنها برای رسیدن به «سیمرغ» می پردازد. «حکایت» مهمترین ابزار عطار، در شکل دهی به ساختار این بسیج جمعی است. او در ساختار منطق الطیر از 194 «حکایت» استفاده کرده شده است. سوال این است که کارکرد ...
بیشتر
منطق الطیر عطار از آثار عرفانی برجسته در ادبیات فارسی است که در ساختاری روایی، به قصۀ فراخوان کمّی و کیفی «مرغان جهان» و تلاش جمعی آنها برای رسیدن به «سیمرغ» می پردازد. «حکایت» مهمترین ابزار عطار، در شکل دهی به ساختار این بسیج جمعی است. او در ساختار منطق الطیر از 194 «حکایت» استفاده کرده شده است. سوال این است که کارکرد این حکایت ها چیست و چرا «عطار» بر استفاده از این نوع روایی، اصرار دارد؟ پیش فرض این است که حکایت یکی از تمهیدات مورد نیاز برای شکل دهی به بسیج جمعی است و عطار آگاهانه تلاش می کند تا ساختار منطق الطیر را بر «حکایت» استوار سازد. «هدهد» به عنوان رهبر، همواره تلاش می کند تا در گفتگوی خود با دیگر مرغان، از «حکایت» به عنوان یک ابزار، استفاده کند. استفاده از «حکایت»، تبدیل قصۀ «من» به «ما» را آسان می کند و موجب همراهی می شود. «حکایت» موجب خلق بحران و اضطرار شدید می شود و الزام نمایشی فراخوان مورد نظر «هدهد» را تشدید می کند. با استفاده از «حکایت» می توان خیر و منفعت جمعی را برجسته کرد و موجب تشدید جامعه پذیری و جهان بینی مشترک شد. ساخت های روایی، مفتون سازی و تسخیر ذهن را آسان می کنند و بر قدرت ترغیبی و متقاعدسازی زبان می افزایند. در این مقاله تلاش می شود تا اهمیت و ضرورت استفاده از «حکایت» در متن منطق الطیر، با روش کیفی و تحلیلی – توصیفی ، مورد بررسی و نقد کارکردشناختی قرار گیرد.
نظریه های ادبی
اسماعیل نرماشیری؛ اسحاق میربلوچ زائی
چکیده
مقولههای نومن و فنومن یا بود و نمود از جمله مبانی مهم در نظام فلسفی ایمانوئل کانت تلقی میشوند. وی از رهگذر این مسایل، پیامد اندیشههای فلسفی خود را درمورد اثباتناپذیری نومن خدواند و شناسایی و معرفت جهان، تبیین کرده است. مولانا در گفتمان ژانر تمثیلی فیل و خانهی تاریک در پی این بوده تا از مجاری مفاهیم ادراک حسی و شناختگرایی ...
بیشتر
مقولههای نومن و فنومن یا بود و نمود از جمله مبانی مهم در نظام فلسفی ایمانوئل کانت تلقی میشوند. وی از رهگذر این مسایل، پیامد اندیشههای فلسفی خود را درمورد اثباتناپذیری نومن خدواند و شناسایی و معرفت جهان، تبیین کرده است. مولانا در گفتمان ژانر تمثیلی فیل و خانهی تاریک در پی این بوده تا از مجاری مفاهیم ادراک حسی و شناختگرایی تجربی به موازات بهرهگیری از شکلوارگی و شاکلهسازی تخیل به تفهیم ابعاد پدیداری و ناپدیداری بپردازد. از آنجا که بین سرشت قدرت درک بی-واسطهی عرفان و وجه استدلالی عقلانی فلسفه تفاوت و تمایزی وجود ندارد، این مقاله میکوشد تا با تکیه به همین استدراک علمی به واکاوی و تحلیل این گفتمان تمثیلی عمل نماید. مسالهی اساسی پژوهش این است: آیا مولانا توانسته تا از طریق میانجیسازی تخیل و مفاهیم حسی ادراکی و تجربی ادراکی به شناختشناسی شی فی نفسه و پدیدارها دست یابد؟ دادههای این پژوهش با شیوهی تحلیلی توصیفی به روش مطالعهی کتابخانهیی گردآوری شده است. بهطور کلی یافتههای این مقاله نشان میدهد که مولانا از روی آگاهی و منظومهی فکری عرفان در راستای ابعاد شناختشناسی نومن خداوند و فنومن پدیدارها و اشیا مبادرت ورزیده است. البته به فراوانی تلاش کرده تا موضوع فهم و درک زمان را با ایجاد سیری منطقی و منسجم رعایت کند.
نظریه های ادبی
گلرخ کیانی؛ محمدعلی خزانه دارلو؛ علیرضا نیکویی
چکیده
زمان در نقد مضمونی یکی از موضوعات اساسی است و از میان منتقدان این حوزه، ژرژ پوله بیش از همه به مؤلفههای زمان و مکان توجه دارد. محور اساسی نقد پوله کاوش و بررسی چگونگی ارتباط با دنیای بیرونی است که با تأکید بر مؤلفههای زمان و مکان صورت میگیرد. تأکید بیدل دهلوی به «زمان» و «صیرورت» و ابعاد معرفتشناسی آن چه در مثنویها ...
بیشتر
زمان در نقد مضمونی یکی از موضوعات اساسی است و از میان منتقدان این حوزه، ژرژ پوله بیش از همه به مؤلفههای زمان و مکان توجه دارد. محور اساسی نقد پوله کاوش و بررسی چگونگی ارتباط با دنیای بیرونی است که با تأکید بر مؤلفههای زمان و مکان صورت میگیرد. تأکید بیدل دهلوی به «زمان» و «صیرورت» و ابعاد معرفتشناسی آن چه در مثنویها و چه در غزلیات از مؤلفههای اصلی اندیشهی اوست. بیدل در غزلیاتِ خود از طریق نمادها، تصاویر و استعارات، فضایی سوررئالیستی خلق میکند و برداشت متفاوت خود از زمان را که مطابق با جهانبینیِ عرفانی اوست ارائه میدهد. این پژوهش در پی آن است که ضمن ترسیم همبستههای مفهومی زمان و شبکه تصویری آن، مبانی فلسفی و عرفانی تلقی بیدل از زمان یعنی اندیشه وحدت وجود و حکمت هندی را نشان دهد. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی مفاهیم و تصاویر مرتبط با مقوله زمان در غزلیات بیدل دهلوی میپردازد و با رویکرد نقد مضمونی بر محوریت آرای پوله، ادراک بیدل از زمان حال، گذشته و آینده را در آیینهی تصاویر تکرارشونده بررسی میکند. دستآورد این تحقیق، این است که بیدل بنا به آموزههای حِکمی ِهندی و عرفان اسلامی به مراقبه و مکاشفه و تأمل و شهود بسیار بها میدهد و بسامد بالایِ واژگانی همچون «لحظه، لمحه، دَم و آن»، و دیگر ترکیباتِ مشابه مانند «چشم بر هم زدن»، «طَرفه العین» و «کاغذِ آتش رسیده»، «برق و شرر»، «برگ کاه در مقابلِ آتش، گردش چشم، آهوی رمیده.....» نشان از توجه بیدل به مقوله زمان است.
نظریه های ادبی
فاطمه حیات داوودی؛ محمدحسن حسن زاده نیری؛ اسد آبشیرینی
چکیده
اکوسایکولوژی به مطالعهی روان انسان در رابطه با محیط زیست میپردازد. روانی که بر اساس نظریهی ساختار شخصیّت فروید محصول ارتباط متقابل، متعامل و متعارض سه عامل "نهاد"(Id)، "خود"(ego) و "فراخود"(superego) است. البته اکوسایکولوژی در آنجا که به وارد کردن خدا در جهانبینی فرد اهمیت میدهد در تقابل با آراء فروید قرار میگیرد. حال ما با روشی ...
بیشتر
اکوسایکولوژی به مطالعهی روان انسان در رابطه با محیط زیست میپردازد. روانی که بر اساس نظریهی ساختار شخصیّت فروید محصول ارتباط متقابل، متعامل و متعارض سه عامل "نهاد"(Id)، "خود"(ego) و "فراخود"(superego) است. البته اکوسایکولوژی در آنجا که به وارد کردن خدا در جهانبینی فرد اهمیت میدهد در تقابل با آراء فروید قرار میگیرد. حال ما با روشی توصیفی- تحلیلی به این سؤال خواهیم پرداخت که طبیعت بر روح و روان و نوع رفتار و کنشهای افراد جامعهی داستانی جای خالی سلوچ دولتآبادی چه تأثیری داشته است؟ تا سلطهی عقل را که چنین بحرانهایی در ساختار شخصیّتی خانوادهی سلوچ رقم زده و باعث شده تعادل ایگوی آنها بر هم بخورد، نشان دهیم. نتایج پژوهش بیانگر این است که سلطهی عقل در این رمان با مکانیزه کردن کشاورزی توسط میرزا حسن بدون توجه به سازگاری با محیط و افراد آن سلوچ را با تکانشهای آشوبناک "نهاد"، مرگان را با سوگواری و ماخولیا، ابراو را با ناتوانی "ایگو"ی وی در تعادل برقرار کردن بین "نهاد"، "فراخود" و جهان بیرونی، عباس را با اختلال شخصیّت ضد اجتماعی و هاجر را با اختلال شخصّیت وابسته مواجه کرده است. سلطهی عقل چون بدون توجه به تابآوری محیط و افراد آن منطقه به کار گرفته شده، تعادل ایگوی شخصیّتهای رمان را به هم زده و آنان را دچار اختلالاتی در شخصیّت کرده است که علت چنین اختلالاتی را میتوان در عدم مشارکت عاطفی ناخودآگاه شخصیّتهای رمان با پدیدههای طبیعی به تأثیرپذیری از جهان سرمایهداری و اومانیسم عصر روشنگری دید.
نظریه های ادبی
فاطمه مظفری؛ فیروزه عامری؛ عفت السادات حسینی
چکیده
برخی از نظریهپردازان فمنیسم بر این باورند که در تحلیل فوکو از مفهوم قدرت، مسئلۀ انقیاد یا غلبۀ جنسیتی به وضوع تبیین نشدهاست. از این رو، آنان به واسطۀ تلفیق مؤلفههای فوکویی قدرت با مفاهیم فمنیسم، رویکرد فمنیسم فوکویی را ابداع نمودهاند تا به مسئلۀ سلطه در روابط جنسیتی پاسخ قانع کننده-ای دهند. آنها معتقدند که جنسیت، مسئلهای ...
بیشتر
برخی از نظریهپردازان فمنیسم بر این باورند که در تحلیل فوکو از مفهوم قدرت، مسئلۀ انقیاد یا غلبۀ جنسیتی به وضوع تبیین نشدهاست. از این رو، آنان به واسطۀ تلفیق مؤلفههای فوکویی قدرت با مفاهیم فمنیسم، رویکرد فمنیسم فوکویی را ابداع نمودهاند تا به مسئلۀ سلطه در روابط جنسیتی پاسخ قانع کننده-ای دهند. آنها معتقدند که جنسیت، مسئلهای ذاتی و بیولوژیکی نیست؛ بلکه توسط صاحبان قدرت یک جامعه، تولید و به سوژهها القاء میگردد. به همین دلیل سوژهها پس از پذیرش ایدهالهای زنانگی ساخته شده به عنوان گفتمانهای حقیقی، به طور داوطلبانه به خود-انضباطی میپردازند که همان اطاعت از نظام مردسالاری است. از این رو، فمنیستها میکوشند تا علیه هنجارهای زنانگی نهادینه شده مقاومت کنند و به زنان آزادی بخشند. پژوهش حاضر با هدف شناساندن مبانی این رویکرد به علاقمندان حوزۀ نقد ادبی و آشنا ساختن آنان با نظریهپردازان موجهای مختلف آن، میکوشد تا آگاهی مخاطبان را نسبت به نوینسازی قدرت مردسالار دو چندان سازد. همچنین نشان میدهد که چگونه صادق هدایت در داستان «عروسک پشت پرده»، با توصیف شیفتگی شخصیت اصلی داستان نسبت به زنِ مجسمه، بهطورضمنی ویژگیهای زن ایدهال جامعۀ نوین مردسالار را ترسیم کرده است. بهعلاوه بیان میکند وجود شخصیت دختری به نام درخشنده در این داستان حاکی از آن است که زنان جامعه به دنبال کشف گفتمانهای جنسیتی تولید شده هستند تا بتوانند با اِعمال قدرت انضباطی بر خود و محصور کردن خودشان در دستگاه سراسربین و با اعمال تکنیکهای القاء شده توسط نظام مردسالار برخود توجه مردان را جلب نمایند.
نظریه های ادبی
سیداحمد پارسا؛ نگین رستمی
چکیده
پژوهشگران ادب پارسی تنها با رویکرد بلاغی به بررسی بهرهگیری شاعران از آیات قرآنی در سرودههای خود پرداخته اند و از اهداف آنان در به کارگیری این آیات غافل بودهاند. پژوهش حاضر به بررسی این مسئله در قصاید انوری میپردازد و میکوشد با استفاده از جری و تطبیق، آیات قرآنی را از منظر کارکردهای آنها تحلیل کند. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. ...
بیشتر
پژوهشگران ادب پارسی تنها با رویکرد بلاغی به بررسی بهرهگیری شاعران از آیات قرآنی در سرودههای خود پرداخته اند و از اهداف آنان در به کارگیری این آیات غافل بودهاند. پژوهش حاضر به بررسی این مسئله در قصاید انوری میپردازد و میکوشد با استفاده از جری و تطبیق، آیات قرآنی را از منظر کارکردهای آنها تحلیل کند. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. جامعهی آماری 207 قصیده دیوان انوری، تصحیح مدرس رضوی و حجم نمونه مطابق فرمول کوکران 132 قصیده است که با استفاده از شیوهی تصادفی ساده (simple random sampling) انتخاب شدهاست. نتیجه نشان میدهد که انوری با بهرهگیری از قاعدهی جری و تطبیقِ آیات، مفاهیم و مضامین قرآنی را بر موضوعات مورد نظر خویش تطبیق دادهاست؛ به گونهای که مضمون نهایی شعر وی دور از شأن نزول حقیقی آیات است. به عبارت دیگر وی مفاهیم قرآنی را با کارکردهایی چون اقناع مخاطب، بزرگنمایی، استدلال، بیان گفتمان خود و مواردی از این دست، به صورت جری و تطبیق در قصاید خود به کاربرده است که در متن مقاله به تفصیل به آنها پرداخته شده است.
نظریه های ادبی
مهدی باقری؛ محمد خاکپور؛ محمد مهدی پور
چکیده
نقد آثار برجسته در همۀ ادوار از بدو ظهور آن اثر امری رایج و شایع بوده است و اهمیّت پژوهش در این زمینه کمتر از ارزش آثار خلق شده نیست. در قرن دوازدهم هجری امامبخش صهبایی از جمله منتقدانی است که میراثدار نظریههای ادبی ادیبانی چون مُنیر لاهوری، آزاد بلگرامی و سراجالدین علیخان آرزو است که باعث شکلگیری این شاخۀ ادبی در شبه قاره ...
بیشتر
نقد آثار برجسته در همۀ ادوار از بدو ظهور آن اثر امری رایج و شایع بوده است و اهمیّت پژوهش در این زمینه کمتر از ارزش آثار خلق شده نیست. در قرن دوازدهم هجری امامبخش صهبایی از جمله منتقدانی است که میراثدار نظریههای ادبی ادیبانی چون مُنیر لاهوری، آزاد بلگرامی و سراجالدین علیخان آرزو است که باعث شکلگیری این شاخۀ ادبی در شبه قاره شد. رسالۀ "شرح سهنثر ظهوری" از جمله آثاری است که میتوان آن را تبلور اندیشههای جدید صهبایی دانست که در نتیجۀ تحلیل و نقد عناصر زبانی و بلاغی رسالۀ مزبور به دست آمده است. امتیاز دیدگاههای صهبایی، در حوزۀ نقد ادبی در عین تازگى، علمى و منسجم بودن آن است. مظاهر عدول از مقتضای ظاهر(وضع مُظهر در موضع مُضمر)، استعمال واژه موقوف بر سماع یا قیاس، شعر دو لَخت(مطلع دو لختی)، طَرفِ وقوع(استعارۀ ایهامی کنایی)، مناسبات الفاظ در کلام، اطلاق و حَملِ الفاظ تازگی و بیسابقه بودن دیدگاه او را به وضوح نشان میدهد. بسیاری از اصطلاحات موجود در آثار او صورت اولیّه تعبیراتی است که امروز در مکاتب نقد ادبی جدید در دنیا مطرح میشود؛ مثلاً او "کلمهبندی" را تقریباً به مفهوم texture یا همان "بافت" و "استخوانبندی" را به معنی structure یا "ساختار"به کار میبرد. اصطلاح استعارۀ ایهامی کنایی(طَرف وقوع) بعد از خانِ آرزو، ظاهراً فقط در آثار صهبایی آمده است. صهبایی ارزش استعاره در آفرینشهای ادبی را منوط به پیچیدگی و دیریابی و کاربرد آن در آثار فحول ادبی میداند. این مقاله با رویکرد تحلیلی- توصیفی میکوشد
نظریه های ادبی
هیوا حسن پور؛ تورج خسروی شعبانی
چکیده
چکیدهتحلیل گفتمان ادبی، به تحلیل دادههای زبانی و فرازبانی متن ادبی برای رسیدن به مفاهیم و تعابیر متفاوت از آن گفته میشود. این پژوهش به شیوۀ توصیفی – تحلیلی به بررسی و تحلیل رمان مرد گرفتار از منظر تحلیل گفتمان حاکم بر آن پرداخته است. ضرورت انجام این پژوهش در آن است که نشان میدهد متن ادبی تنها دادههای زبانی و زیباییشناسانه ...
بیشتر
چکیدهتحلیل گفتمان ادبی، به تحلیل دادههای زبانی و فرازبانی متن ادبی برای رسیدن به مفاهیم و تعابیر متفاوت از آن گفته میشود. این پژوهش به شیوۀ توصیفی – تحلیلی به بررسی و تحلیل رمان مرد گرفتار از منظر تحلیل گفتمان حاکم بر آن پرداخته است. ضرورت انجام این پژوهش در آن است که نشان میدهد متن ادبی تنها دادههای زبانی و زیباییشناسانه نیست و میتوان از رهگذر دادههای زبانی و فرازبانی، تعابیر و برداشتهای متفاوتی از آن به دست داد. این پژوهش به شیوۀ توصیفی تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانهای انجام شده است. این داستان را از لحاظ گفتمان میتوان در سه بخش دستهبندی کرد: گفتمان غالب، گفتمان تازه و نافرجامی گفتمان تازه. گفتمان قدرت با تکصدا کردن زبان و جامعه و سرکوب گفتگو و دیگر ارتباطات، در جهت گسترش قدرت و تثبیت هرچه بیشتر آن گام مینهد که خود در ساخت جامعه و سوژههای همگون تأثیر فراوانی دارد. در نهایت، از آنجا که هیچ گفتمانی نمیتواند به تمامی خود را تثبیت کند، در تقابل با گفتمان غالب، گفتمانی تازه سر برمیآورد که شخصیت اول داستان آن را نمایندگی میکند. با تولید گفتمان تازه، که یکی از ملزومات آن هویت تازه است، سوژه هویت تازهای پیدا میکند و به تدریج گفتمان پیشین به حاشیه میرود.
نظریه های ادبی
احسان خانی سومار؛ موسی پرنیان؛ خلیل بیگزاده
چکیده
پیرو پیشرفت علوم انسانی در قرن بیستم، نظریههای روایتشناسی پدیدار گشت که به عنوان علم ادبی نوظهور طرفداران بسیاری به خود جلب کرد. یکی از مباحث مطرح در روایتشناسی مسأله کانونیسازی است. ژرار ژنت کانونیسازی را به عنوان منظری برتر از دیدگاه برگزید که مفهومی فراتر از ادراک بصری دارد. این منظر زاویه دیدی است که اطلاعات زیادی به طور ...
بیشتر
پیرو پیشرفت علوم انسانی در قرن بیستم، نظریههای روایتشناسی پدیدار گشت که به عنوان علم ادبی نوظهور طرفداران بسیاری به خود جلب کرد. یکی از مباحث مطرح در روایتشناسی مسأله کانونیسازی است. ژرار ژنت کانونیسازی را به عنوان منظری برتر از دیدگاه برگزید که مفهومی فراتر از ادراک بصری دارد. این منظر زاویه دیدی است که اطلاعات زیادی به طور غیر صریح از رهگذر آن دیده، احساس، فهمیده و ارزیابی میشود. این پژوهش که با روش توصیفی – تحلیلی انجام میگیرد بر آن است تا با معرفی کانونسازی، انواع و جنبههای آن را در رمان پرمخاطب قیدار بررسی کرده و اطلاعات روایی این اثر را سازماندهی کند. نتایج این پژوهش نشان میدهد از حیث جنبۀ ادراکی، در روایت این اثر دو نوع کانونیگر «بیرونی» و «درونی» با موضع ادراک محدود و نامحدود، در تعامل هستند. زمان این رمان از نوع سیر خطی است. تداوم رویدادها جز در دو فصل پنجم و نهم، با حفظ زمان منطقی، بازگو میشوند و بیشتر حوادث، بسامد مفرد دارد. از نظر جنبۀ روانشناختی میتوان احساسات قهرمان این اثر را با احساسات نویسندۀ آن همسو دانست. ایدئولوژی حاکم بر فضای رمان قیدار که نشان از ایدئولوژی نویسندۀ این اثر دارد، به دنبال معرفی شخصیت آرمانی جامعۀ ایران است؛ شخصیتی با مرام پهلوانی، معتقد، مبارز و متعهد به خاک وطن که قیدار نمونۀ اعلای آن است. امیرخانی با استفاده از تنوع در کانونسازی و پرداختن به جنبههای مختلف آن، روایت رمان قیدار را به واقعیت اجتماعی نزدیک کرده و به میزان باورپذیری آن نزد مخاطب افزوده است.
نظریه های ادبی
محمد محمدیآغداش؛ بهنام محرم زاده
چکیده
تحلیل گفتمان انتقادی شاخهای جدید و بین رشتهای در علوم انسانی و بالاخص در حوزه نقد زبانشناختی است که در سالهای اخیر توسعه بیشتری پیدا کرده و در تحلیل مسائل مختلف سیاسی- اجتماعی و البته متون ادبی خودنمایی میکند. نورمن فرکلاف نظریه پرداز و بنیانگذار این جریان فلسفی-زبانشناختی در اواخر قرن بیستم میلادی با دریافت و گذر از نظریات ...
بیشتر
تحلیل گفتمان انتقادی شاخهای جدید و بین رشتهای در علوم انسانی و بالاخص در حوزه نقد زبانشناختی است که در سالهای اخیر توسعه بیشتری پیدا کرده و در تحلیل مسائل مختلف سیاسی- اجتماعی و البته متون ادبی خودنمایی میکند. نورمن فرکلاف نظریه پرداز و بنیانگذار این جریان فلسفی-زبانشناختی در اواخر قرن بیستم میلادی با دریافت و گذر از نظریات نشانهشناسی، تأویلگرایی گادامر، دیرینهشناسی میشل فوکو و با رد آراء صرفا اقتصادگرایانهی نئوکمونیستها و با نگاهی به پساساختارگرایی دریدایی توانست مفهوم گفتمان قدرت و مردم را از طریق ساختهای ایدئولوژیک به دستآمده از صورتهای زبانی تازگی ببخشد.مقالهی حاضر میکوشد با رویکردی تطبیقی، مفهوم کلیدی و کلان مدرنیته را در بافت موقعیتی رمانهای مدیر مدرسه از جلال آل احمد و سفر به انتهای شبِ لویی-فردینان سِلین فرانسوی، که اصطلاح مدرنیته به عنوان گفتمان قدرت در رمانهای نیمه اتوبیوگرافیک (خود زندگینامه) مذکور در تضاد با گفتمان رسمی قهرمانهای داستان است، بر اساس رویکرد نظری نورمن فرکلاف تحلیل و بررسی کند. باید گفت که آل احمد در مدیر مدرسه قصد انتقاد از عواقب جامعهای را دارد که غربزده شده و به تقلید از مدرنیتهی غربی اخلاق، معنویات و فرهنگ سنتی را به فراموشی سپردهاست. سِلین نیز در سفر به انتهای شب با دنیای پست مدرن غرب و گفتمان مدرنیته که در جایگاه گفتمان قدرت قرار دارد، رسم و رسوم جاری بین افراد جامعه را، که تحت تاثیر پدیدهی مدرنیزاسیون دولتی و ظهور بیش از پیش ماشینهای صنعتی هویت انسانی خود را باختهاند، در قالب جملات قصار و لحن عامیانه به دیدهی تحقیر مینگرد.
نظریه های ادبی
صدیقه کبری صدقیانی؛ حمیدرضا فرضی؛ ناصر دشت پیما
چکیده
زمان به عنوان یک عنصر مهم در رمان نویسی، از مؤلفههای اساسی در آفرینش رمان به شمار میرود و جایگاهی بنیانی در روایت دارد به گونهای که به پندار برخی، ویژگی شناسایی روایت، منش زمانمند آن است. بازیهای زمانی نویسندگان علاوه بر افزایش جذابیت روایت، نشانگر نحوۀ گزینش رویدادها از سوی نویسنده است و با بررسی آن به اهمیت یک رویداد در نظر ...
بیشتر
زمان به عنوان یک عنصر مهم در رمان نویسی، از مؤلفههای اساسی در آفرینش رمان به شمار میرود و جایگاهی بنیانی در روایت دارد به گونهای که به پندار برخی، ویژگی شناسایی روایت، منش زمانمند آن است. بازیهای زمانی نویسندگان علاوه بر افزایش جذابیت روایت، نشانگر نحوۀ گزینش رویدادها از سوی نویسنده است و با بررسی آن به اهمیت یک رویداد در نظر نویسنده برای دستیابی به هدفش پی میبریم. ژرار ژنت نظریه پرداز ساختارگرای فرانسوی، در تکوین نظریۀ زمان روایی به عنوان یکی از مهمترین مؤلفههای پیشبرد روایت داستانی نقش قابل توجهی داشته است. با توجه به همین نکته در پژوهش پیش رو، با رویکردی توصیفی-تحلیلی به بررسی عوامل مؤثر بر شتاب روایت در رمان تاتارخندان غلامحسین ساعدی براساس نظریۀ روایتپردازی ژرار ژنت پرداخته شده است. بررسی سرعت روایت برای آن است که نشان داده شود در یک اثر ادبی، کنشها و رویدادها در طول چه مدتی از زمان رخ داده و در سنجش هر یک از برهههای زمانی چه حجمی از کتاب به آنها اختصاص یافته است. نتایج این پژوهش، بیانگر این است که در رمان تاتار خندان نویسنده با بنانهادن طرح روایت بر ساختاری غیرخطی، داستانی مدرن خلق میکند که عنصر زمان در آن نقش اساسی دارد. با تکیه بر نظریۀ"زمانمندی روایت ژرار ژنت"میتوان نتیجه گرفت که در بخشهای مختلف رمان تاتار خندان به دلیل کاربرد بیشتر عوامل کاهش دهندۀ سرعت روایی متن، شتاب؛ منفی و سرعت روایت کند است.
نظریه های ادبی
بهداد بیرانوند؛ جمیله اخیانی؛ امیر مؤمنی هزاوه
چکیده
««دیگری» مفهومی وابسته به هویت فردی است و هویت فردی فقط وقتی معنا پیدا میکند که با دیگران سنجیده شود. مفهوم «دیگری» حاصل معرفتشناسی و هستیشناسی انسان مدرن است که زندگی و تجاربی متفاوت از انسان کهن دارد. این مفهوم که با ماهیت مباحث ادبی نیز سازگار است، میتواند مبتای تازهای برای تحلیل آثار ادبی باشد و پنجرة تازهای ...
بیشتر
««دیگری» مفهومی وابسته به هویت فردی است و هویت فردی فقط وقتی معنا پیدا میکند که با دیگران سنجیده شود. مفهوم «دیگری» حاصل معرفتشناسی و هستیشناسی انسان مدرن است که زندگی و تجاربی متفاوت از انسان کهن دارد. این مفهوم که با ماهیت مباحث ادبی نیز سازگار است، میتواند مبتای تازهای برای تحلیل آثار ادبی باشد و پنجرة تازهای به آثار ادبی بگشاید .یکی از انواع ادبی که میتوان مفهوم دیگری را در آن کاوید و تابهحال از این جهت مورد توجه قرار نگرفته، «مَثَل» یا «ضربالمثل» است که به دلیل فقدان گفتگومندی منجر به حذف «دیگری» میشود. سعدی از شاعران و نویسندگانی است که هم از ضربالمثل استفاده فراوان کرده و هم در شیوه سخنوری کوشیده است کلام خود را به ساختار ضربالمثل نزدیک کند. وی با شناخت دقیق قابلیتهای زبان فارسی و نیز ظرفیتهای خاص مَثَل، بسیاری از سخنان خود را مثلواره ارائه و البته از این راه نظرات خود را به دیگران القا کرده است. او با استفاده از ویژگیهای خاصی از ضربالمثل ازجمله: «مخاطب قرار دادن»، «هشداردادن»، «استفاده از نام اشخاص مشهور»، «استفاده از طنز»، «استفاده از جادوی مجاورت»، «تحقیر کردن» و «تشبیه به حیوانات»، نظر خود را القا و خودآگاه یا ناخودآگاه «دیگری» را حذف میکند. در پژوهش حاضر ضمن تحلیل ساختار ضربالمثل، شیوة استفادة سعدی از این صورت ادبی به قصد حذف «دیگری» و القای هنرمندانة سخن به دیگران در گلستان و بوستان بررسی میشود.
نظریه های ادبی
فضل الله خدادادی
چکیده
تعمق در بوطیقای روایتِ مخزنالاسرار نظامی نشان میدهد که کلیت ساختار این اثر، گفتمانی مشتمل بر بیست مقاله با موضوعات متنوع است که شاعر در هر مقاله برحسب گفتمانی اخلاقی- دینی به طرح موضوعاتی نظیر آفرینش، جایگاه انسان، ارزش سخن، بیاعتباری دنیا و...پرداخته است. از دیدگاه نشانه - معناشناسی آنچه در این گفتمان مهم به نظر میرسد، روش چینش ...
بیشتر
تعمق در بوطیقای روایتِ مخزنالاسرار نظامی نشان میدهد که کلیت ساختار این اثر، گفتمانی مشتمل بر بیست مقاله با موضوعات متنوع است که شاعر در هر مقاله برحسب گفتمانی اخلاقی- دینی به طرح موضوعاتی نظیر آفرینش، جایگاه انسان، ارزش سخن، بیاعتباری دنیا و...پرداخته است. از دیدگاه نشانه - معناشناسی آنچه در این گفتمان مهم به نظر میرسد، روش چینش و توسعۀ معنایی کلام شاعر است، چراکه در هر مقاله از کلیات شروع کرده و بهتدریج – بهخصوص در ابیات پایانی هر مقاله-، سخن خود را با هنرمندی به سمتی میبرد که سپسِ آن حکایتی مرتبط با موضوع و معنای گفتمان مقاله میآورد و با این کار علاوه بر معنای تازه بخشیدن به گفتمان، بستری برای ایجاد بسط و اثبات معنایی گفتمان فراهم میآورد. هدف پژوهش حاضر تحلیل فرایند بسط و اثبات معنا در گفتمان مخزنالاسرار است، بنابراین نگارنده جهت اثبات ادعاها و همچنین علمیکردن نتایج کار، از نظریۀ «روش سازی معنایی» ونسان ژوو (1997) مدد گرفته است. نتایج پژوهش حاضر که به شیوه توصیفی- تحلیلی فراهم آمده نشان میدهد که نظامی در مخزنالاسرار در هر مقاله ابتدا اطلاعاتی کلی در یک گفتمان با فضای خاص میآورد، سپس با محدود کردن دامنۀ کلام، سخن خود را به حکایتی متصل میکند که مضمون آن با ارزیابی یک شخصیت داستانی، مؤید و بسط دهندۀ معنا و مضمون گفتمان در آن مقاله است.
نظریه های ادبی
اسدالله واحد؛ محمّد علی کرم فر
چکیده
عصر صفوی از دورههای مهمّ در تاریخ زبان و ادب فارسی است که آثار ذیقیمتی از شعرا و ادبای جغرافیای فرهنگی این دوره به یادگار مانده است. حوزۀ فرهنگی شبه قارة هند و آسیای مرکزی، در این عهد اهمّیّت بیشتری داشته و سهم دانشمندان هند در حوزۀ لغت، نقد و زبانشناسی، گاه بیشتر از ادیبان ایرانی بودهاست. یکی از برجستهترین چهرههای ادبی شبه ...
بیشتر
عصر صفوی از دورههای مهمّ در تاریخ زبان و ادب فارسی است که آثار ذیقیمتی از شعرا و ادبای جغرافیای فرهنگی این دوره به یادگار مانده است. حوزۀ فرهنگی شبه قارة هند و آسیای مرکزی، در این عهد اهمّیّت بیشتری داشته و سهم دانشمندان هند در حوزۀ لغت، نقد و زبانشناسی، گاه بیشتر از ادیبان ایرانی بودهاست. یکی از برجستهترین چهرههای ادبی شبه قاره، سراج الدّین علیخان آرزوست که با و تصنیف بیش از بیست اثر، خدمات شایانی به ادب فارسی نمودهاست. مثمر یکی از آثار ارزشمند اوست. آرزو در این کتاب در باب مسائل زبانشناسی، فرآیندهای واجی ابدال، قلب، کاهش و افزایش واجی و تصرّفات ایرانیان در واژگان عربی و هندی سخن گفتهاست. او در نگارش این اثر به کتاب المُزهر سیوطی نظر داشتهاست. آرزو از پیشگامان گسترة زبانشناسی و جزء نخستین کسانی است که به سازواری میان زبان فارسی و هندی پی بردهاست. این اثر، فصولی دربارة سازواری و توافق فارسی و عربی، فارسی و هندی و تفریس آمده و سازواری واژگان فارسی و هندی را از جهات گوناگون بررسی شدهاست و علاوه بر آن در سرتاسر این اثر، کلمات متعدّدی را به تناسب موضوعات مطرحشده، مثال میزند. در این مقاله نگارندگان برآنند که برای مخاطبان با غور در اثر یادشده، با طرح شواهد، چشماندازی در زمینۀ سازواریهای زبان فارسی و هندی ارائه دهند.
نظریه های ادبی
ملیحه حدیدی؛ شهربانو صحابی؛ جلیل امیرپور داریانی
چکیده
نقد اسطورهای-کهنالگویی از رویکردهای نقادانۀ مدرنی است که در قرن بیستم با نظریات یونگ تحول یافت. یکی از روشهایی که منتقدان یونگی در تحلیل متون ادبیِ روایی بهکار میبرند بررسی این موضوع است که پیرنگ داستانها شامل چه رخدادهای کهنالگویی هستند. در این پژوهش ضمن تحلیل شخصیت منحصربهفرد برزویۀ طبیب، سعی شده است تحوّل روحی ...
بیشتر
نقد اسطورهای-کهنالگویی از رویکردهای نقادانۀ مدرنی است که در قرن بیستم با نظریات یونگ تحول یافت. یکی از روشهایی که منتقدان یونگی در تحلیل متون ادبیِ روایی بهکار میبرند بررسی این موضوع است که پیرنگ داستانها شامل چه رخدادهای کهنالگویی هستند. در این پژوهش ضمن تحلیل شخصیت منحصربهفرد برزویۀ طبیب، سعی شده است تحوّل روحی او بهعنوان قهرمانِ روایت، با رویکرد نقد کهنالگویی و با روشی نو، طی دو پیرنگ مورد بررسی قرارگیرد. بدین شرح که زندگی برزویه (قهرمان)، طبق پیرنگ «پاگشایی»، در مرحلۀ اول و دوم زندگی، با ماجراها و چالشهای روحی (بحران میانسالی) همراه است. او در مرحلۀ کشمکش روانی، در انتخاب راه درست زندگی، به تحقیق در ارباب دین پرداخته و با کنارهگیری از علم طب (نقاب) و خودداری از رذایل اخلاقی (سایه)، اعمال صالح و رعایت تقوی را سرلوحۀ خود قرارمیدهد و طبق پیرنگ «سیروسلوک»، با دعوت انوشیروان (پیک) به سفر مخاطرهآمیز هند (ناخودآگاه) میرود و طی آن بر دشواریها فائق میآید. او در سرزمین خاص، به جستجوی کتب (رشد و تمامیّت) میپردازد و با کمک (یاور)، و راهنمایی دوستی معتمد (پیر فرزانه)، به گنجینۀ کتب هندی دست مییابد. با ترس و دلهرهای کشنده (مرگ و تولدی دوباره) از آنها نسخهبرداری نموده و برای مردمان سرزمین خویش به ارمغان میآورد. در بازگشت به ایران، چرخۀ سفر از «من» به «خویشتن» را تکمیل نموده، تحول و مناعت طبع خود را با امتناع از قبول پاداش از خزانۀ پادشاه؛ اثبات میکند و نشان میدهد که رشد روانی او تکمیل شده و به درجۀ بلند کمال و تعالی رسیده است.