ادبیات حماسی و اسطوره
محمدحسن جلالیان
چکیده
در سه داستان از شاهنامۀ فردوسی از سرزمینی در نواحی شمال شرقی ایران در حدود ماوراءالنهر یاد شده، که نام آن در دستنویسهای موجود به صورتهای گوناگونی ضبط شده است و مصححان شاهنامه و پژوهندگان جغرافیای آن در انتخاب از بین این صورتها با یکدیگر اتفاق نظر ندارند. از بین رفتن صورت اصلی نام این سرزمین و ثبت مغشوش و نادقیق آن در متون پهلوی ...
بیشتر
در سه داستان از شاهنامۀ فردوسی از سرزمینی در نواحی شمال شرقی ایران در حدود ماوراءالنهر یاد شده، که نام آن در دستنویسهای موجود به صورتهای گوناگونی ضبط شده است و مصححان شاهنامه و پژوهندگان جغرافیای آن در انتخاب از بین این صورتها با یکدیگر اتفاق نظر ندارند. از بین رفتن صورت اصلی نام این سرزمین و ثبت مغشوش و نادقیق آن در متون پهلوی و وجود صورتهای متشابه آن در سرزمینهای شرقی و شمال شرقی ایران در منابع تاریخی و جغرافیایی پس از اسلام و نیز برداشتهای نادرست و متناقض از گسترۀ جغرافیایی این ناحیه، علّتهای اصلی گزینشهای متفاوت مصحّحان شاهنامه گردیدهاند. برخی از صورتهای منتخب یا پیشنهادی برای نام این سرزمین کورشان، کوشان، کروشان، کهستان، کورستان و کویساراناند. در این نوشتار با دقّت در جزئیّات داستانهایی که نام این سرزمین در آنها به کار رفته و نیز بهرهگیری از آثار ایرانی باستان و متون فارسی میانه، خوانشی متفاوت از قرائتهایی که پیشتر مطرح شدهاند و از پشتوانۀ برخی از دستنویسها نیز برخوردار است، به شکل گَوِستان ارائه خواهد شد.
ادبیات حماسی و اسطوره
میلاد جعفرپور
چکیده
جمشیدنامه، یکی از حماسههای منثور بیسابقۀ ادب فارسی است که گزارش بدیع آن منحصر بر احوال جمشید پیشدادی بوده و از این منظر، میتوان آن را در شمار روایتهای مستقلّی نظیر: گرشاسپنامه و کوشنامه قرار داد که با فراز و فرودهای زندگی یکی از شخصیّتهای اساطیری ایران مرتبط است. راوی جمشیدنامه کوشیده تا بر برههای تاریک و مبهم از زندگانی ...
بیشتر
جمشیدنامه، یکی از حماسههای منثور بیسابقۀ ادب فارسی است که گزارش بدیع آن منحصر بر احوال جمشید پیشدادی بوده و از این منظر، میتوان آن را در شمار روایتهای مستقلّی نظیر: گرشاسپنامه و کوشنامه قرار داد که با فراز و فرودهای زندگی یکی از شخصیّتهای اساطیری ایران مرتبط است. راوی جمشیدنامه کوشیده تا بر برههای تاریک و مبهم از زندگانی جمشید متمرکز شود که تمامی منابع ادبی و تاریخی در رابطه با گزارش آن معطّل ماندهاند. آنچه از جمشید در شاهنامه و دیگر آبشخورها ذکر شده، بیشتر بر عصر پادشاهی، زوال و قتل جم به فرمان ضحّاک محدود شده است، امّا جمشیدنامه برخلاف دیگر منابع، به طور مشخّص، تنها به وقایع پیش از رویارویی جمشید با ضحّاک نظر داشته و توصیف راوی از زندگی شگفت جمشید، دورۀ زمانی کودکی تا پادشاهی او بر هفتاقلیم را در بر میگیرد. پژوهش حاضر، برای نخستین بار به روش استقرایی بر آن شده تا ضمن معرّفی حماسۀ جمشیدنامه، مشخّصات دستنویسهای فارسی، ترکی، اردو و دیگر نسخ همنام ناشناختۀ آن را بررسی کند.
ادبیات حماسی و اسطوره
وحید عیدگاه؛ حمیدرضا عظیمی
چکیده
چکیدهدر میان منظومههای پهلوانی شناختهشده، دو منظومه به نام فرامرزنامه وجود دارد، یکی فرامرزنامۀ بزرگ و دیگری فرامرزنامۀ کوچک. مصحّحان تاریخ سرایش این دو منظومه را به ترتیب سدۀ پنجم و سدۀ ششم دانستهاند. امّا در هر دو منظومه نشانههایی هست که با این تاریخ ادّعایی سازگاری ندارد. این نشانهها تا کنون به طور کامل بررسی نشدهاست ...
بیشتر
چکیدهدر میان منظومههای پهلوانی شناختهشده، دو منظومه به نام فرامرزنامه وجود دارد، یکی فرامرزنامۀ بزرگ و دیگری فرامرزنامۀ کوچک. مصحّحان تاریخ سرایش این دو منظومه را به ترتیب سدۀ پنجم و سدۀ ششم دانستهاند. امّا در هر دو منظومه نشانههایی هست که با این تاریخ ادّعایی سازگاری ندارد. این نشانهها تا کنون به طور کامل بررسی نشدهاست امّا توجّه برخی از پژوهشگران را تا اندازهای جلب کردهاست. در این جستار پس از یادکرد نظرات پژوهشگران دربارۀ قدمت فرامرزنامۀ بزرگ و فرامرزنامۀ کوچک و سنجش و ارزیابی استدلالها و سندهای مربوط بدان، با تمرکز بر زبان این دو منظومه نشان داده شدهاست که هیچ یک از این دو اثر را نمیتوان از جملۀ متنهای پیش از حملۀ مغول به شمار آورد. کاربرد برخی از واژهها و ساختهای دستوری و به ویژه صورتهای آوایی در کنار برخی از دیگر نشانههای زبانی و ادبی موجود در هر دو متن پژوهشگر را بدین باور رهنمون میشود که باید در تاریخ سرایش آن دو بازنگری کرد و آن دو را از سرودههای سدههای هشتم هجری یا پس از آن دانست.
ادبیات حماسی و اسطوره
وحید علی بیگی سرهالی؛ افسانه رمضانی
چکیده
نقد روانشناختی از مهمترین حوزههای نقد ادبی است که بر مبنای روانشناسی جدید و بر اساس نظریات یونگ صورت میپذیرد. این امر با استفاده از کُهنالگوهای مختلف، به واکاوی شخصیتهای افراد میپردازد و کُنشرفتاری آنها را در موارد گوناگون مورد ارزیابی قرار میدهد. در این میان کتاب شاهنامه و شخصیتهای زنان آن، از نظرهای گوناگونی دارای ...
بیشتر
نقد روانشناختی از مهمترین حوزههای نقد ادبی است که بر مبنای روانشناسی جدید و بر اساس نظریات یونگ صورت میپذیرد. این امر با استفاده از کُهنالگوهای مختلف، به واکاوی شخصیتهای افراد میپردازد و کُنشرفتاری آنها را در موارد گوناگون مورد ارزیابی قرار میدهد. در این میان کتاب شاهنامه و شخصیتهای زنان آن، از نظرهای گوناگونی دارای اهمیت است که در این پژوهش به بررسی روانکاوی آنها از نظر یونگ پرداخته شده است. در این تحقیق که بر مبنای شخصیتهای، گُرد آفرید، کتایون و تهمینه صورت پذیرفته است، کُهن الگوهای پنهان در ذات آنها را بر مبنای نظریات یونگ، مورد روانکاوی قرار دادهایم. در این میان کهن الگوهای مادری، فردیت و آنیموس در موقعیتهای مختلف، شخصیتهای آنان را از هر نظر ممتاز نموده است تا این امر با رفتارهای بالقوهای که از آنان بروز کرده، روانشناسی شخصیت آنها را به خوبی نشان دهد. با بررسی افراد مورد بحث در شاهنامه، مشخص شد که کتایون بیشترین نشانههای کهن الگو را داراست و کُنشهای رفتاری او در موارد گوناگون، نظریۀ فوق را بیشتر برجسته می-سازد. این پژوهش با روش تحلیلی و توصیف رفتارهای آنان صورت گرفته تا شخصیت هر کدام از زنان مورد بحث در شاهنامه را مورد ارزیابی قرار داده و با استفاده از نظریات یونگ، کهن الگوهای مختلف هر یک از افراد را به خوبی تفسیر و تبیین نمودهایم.
ادبیات حماسی و اسطوره
عباس آذرانداز؛ معصومه باقری حسن کیاده
چکیده
«زبانآوری» یا «سخنوری» شخصیتهای اسطورهای و حماسی پیشینهای دیرینه در ادبیات ایران دارد. فردوسی بسیاری از شخصیتهای شاهنامه را با صفاتی چون «گوینده»، «سخنور»، «چربزبان»، »چربگوی» و «گشادهزبان» معرفی کرده است و آنها را با این صفات ستوده است. برخی اصطلاحات ادبی چون «سخن شیرین» ...
بیشتر
«زبانآوری» یا «سخنوری» شخصیتهای اسطورهای و حماسی پیشینهای دیرینه در ادبیات ایران دارد. فردوسی بسیاری از شخصیتهای شاهنامه را با صفاتی چون «گوینده»، «سخنور»، «چربزبان»، »چربگوی» و «گشادهزبان» معرفی کرده است و آنها را با این صفات ستوده است. برخی اصطلاحات ادبی چون «سخن شیرین» و «زبان شیوا» دقیقاً در اوستا کاربرد داشته و به زبان فارسی رسیده و برخی نیز چون ویاخَنه، صفت مهر در مهریشت به معنای سخنوری و زبانآوری، تنها به شکل مهجورِ گیاخن در شعر رودکی و برخی لغتنامههای فارسی چون لغت فُرس اسدی به کار رفته و استمرار نیافته، اما مفهوم آن عنوان یک صفت پهلوانی در متون حماسی و در میان پهلوانان خودی و بیگانه ادامه پیدا کرده است. در این مقاله کوشش میشود گسترۀ معنایی «زبانآوری» که ویژگی مشترک ایزد مهر، زرتشت پیامبر، پهلوانانی چون گرشاسب، سام، رستم و گیو، و حتی پهلوانان تورانی است در متون ایرانی از گاهان تا شاهنامه بررسی شود.
ادبیات حماسی و اسطوره
چنگیز مولایی
چکیده
در میان آثار فاخر فارسی، درون مایۀ هیچ اثری به اندازۀ شاهنامۀ فردوسی با موضوع «ملیّت ایرانی» و «هویّت ملّی ایرانیان» گره نخورده است. عناصر و نمادهای ملّی نظیر «سرزمین» با مرزهای مشخّص جغرافیایی (خواه اساطیری یا واقعی)، آداب و رسوم و سنن، تاریخ، زبان ملّی مشترک و بالاخره جایگاه مردم و دین و دولت، جای جای در این اثر سترگ ...
بیشتر
در میان آثار فاخر فارسی، درون مایۀ هیچ اثری به اندازۀ شاهنامۀ فردوسی با موضوع «ملیّت ایرانی» و «هویّت ملّی ایرانیان» گره نخورده است. عناصر و نمادهای ملّی نظیر «سرزمین» با مرزهای مشخّص جغرافیایی (خواه اساطیری یا واقعی)، آداب و رسوم و سنن، تاریخ، زبان ملّی مشترک و بالاخره جایگاه مردم و دین و دولت، جای جای در این اثر سترگ و بی همتا تظاهر یافته است و به همین لحاظ شاهنامه را به حق «سند هویّت ملّی ایرانیان» دانسته اند. اما اینکه دوام و بقای «ملیّت ایرانی» تا چه اندازه مدیون حکیم طوس و شاهنامۀ او است، پرسشی است که گرچه در وهلۀ نخست پاسخ بدان دشوار می نماید، لیکن به نظر می رسد با مرور اجمالی تکوین پدیده هایی که به شکل گیری «ملیّت ایرانی» در جهان باستان و به تبع آن تدوین و تنظیم افسانه ها و روایت هایی انجامید که به طریق تاریخ روایی در باب تکوین ملیّت و مظاهر مختلف فرهنگی ایرانیان بازگو شده اند، بتوان پاسخی مناسب برای آن ارائه کرد.
ادبیات حماسی و اسطوره
کامران ارژنگی؛ محمدجعفر یاحقی
چکیده
تا امروز، تصوّر عمدۀ پژوهشگران بر این بوده که طومارهای نقّالی، ریشه در سنّت شفاهی دارند و روایات آنها سینه به سینه نقل شده و به ما رسیده است. به نظر میرسد که این تلقّی، گویای همۀ واقعیّت نیست؛ چه اینکه بسیاری از روایات این متون را میتوان در منابع کهن و حتّی پیش از شاهنامۀ فردوسی، بازجست. مضاف بر اینکه سندی برای اثبات پیوستگی زنجیرۀ ...
بیشتر
تا امروز، تصوّر عمدۀ پژوهشگران بر این بوده که طومارهای نقّالی، ریشه در سنّت شفاهی دارند و روایات آنها سینه به سینه نقل شده و به ما رسیده است. به نظر میرسد که این تلقّی، گویای همۀ واقعیّت نیست؛ چه اینکه بسیاری از روایات این متون را میتوان در منابع کهن و حتّی پیش از شاهنامۀ فردوسی، بازجست. مضاف بر اینکه سندی برای اثبات پیوستگی زنجیرۀ نقل شفاهی این روایات در دست نیست و شواهد، عموماً خلاف آن را نشان میدهد. این تحقیق، با جستوجو در منابع کهن حماسی مکتوب، و مقایسۀ روایات طومار زریری با آنها، نشان میدهد که زریری در روایت داستانهای مشترک طومار خود با شاهنامۀ فردوسی، شش منبع عمده و مکتوب در دست داشته است: 1- شاهنامۀ فردوسی؛ 2- روایات شاهنامههای پیش از فردوسی (با واسطه)؛ 3- متون تاریخی قدیم و جدید؛ 4- منظومههای حماسی؛ 5- چند داستان بدیع که عموماً در سرزمین هند به وجود آمده بودند و خود منبع مکتوب داشتند؛ و 6- مجموعهای از طومارهای مکتوب که زریری برای تألیف طومار خود، گرد آورده بود. بر این اساس، باید در شفاهیدانستن مطلق منابع و واسطههای روایات این طومار در داستانهای مشترک با شاهنامۀ فردوسی، تردید کرد.
ادبیات حماسی و اسطوره
رسول رستمی؛ محمدرضا راشد محصل؛ مجید خزائی وفا
چکیده
یکی از نظریه های مهم در رابطه با توزیع قدرت و تعادل اجتماعی، نظریه ی چرخش نخبگان ویلفردو پارتو ( 1923-1848 ) است.پارتو در توزیع قدرت، قائل به یک تقسیم بندی دوگانه بود؛ طبقه ی بالا و طبقه ی فرودست که در هر دو طبقه، عناصر نخبه یا برگزیده وجود دارند. بنا به نظر پارتو « نیرومند ترین عامل به هم خوردن توازن اجتماعی، انباشتگی عناصر برتر در طبقه ...
بیشتر
یکی از نظریه های مهم در رابطه با توزیع قدرت و تعادل اجتماعی، نظریه ی چرخش نخبگان ویلفردو پارتو ( 1923-1848 ) است.پارتو در توزیع قدرت، قائل به یک تقسیم بندی دوگانه بود؛ طبقه ی بالا و طبقه ی فرودست که در هر دو طبقه، عناصر نخبه یا برگزیده وجود دارند. بنا به نظر پارتو « نیرومند ترین عامل به هم خوردن توازن اجتماعی، انباشتگی عناصر برتر در طبقه ی پایین و تجمع عناصر پست در طبقه ی بالا است. در این مقاله، نظریه ی چرخش نخبگان پارتو در تحلیل مناسبات نخبگان دینی ( موبدان ) و نخبگان نظامی ( جنگاوران / پهلوانان ) در شاهنامه بررسی شده است. فرض نگارندگان بر این بوده است که چرخش نخبگان را می توان در سه دوره ی اساطیری، حماسی و تاریخی شاهنامه مشاهده کرد. بر اساس این فرضیه و با واکاوی متن شاهنامه، چرخش نخبگان در شاهنامه، اثبات شده است. در بخش اساطیری و به ویژه بخش حماسی شاهنامه، نخبگان حاکم که در انجمن های شاهان مورد رایزنی قرار می گیرند اغلب طبقه ی جنگاور ( پهلوانان ) هستند .تنگ شدن جریان های حکومتی، حکومت را از تجدید قوا محروم می کند و سرانجام به مرگ آن منجر خواهد شد.» یکی از عوامل مهم در فروپاشی حکومت ساسانیان به دست اعراب مسلمان که در بخش تاریخی شاهنامه نیز آمده است، انباشت قدرت در دست نخبگان حاکمی است که با تعصب ورزی و نیرنگ، سعی در حفظ قدرت خود دارند.
ادبیات حماسی و اسطوره
خلیل کهریزی
چکیده
در تصحیح متنی مانند شاهنامه علاوه بر تشخیص نویسشها و بیتهای اصیل، یافتن جایگاه درست ابیات نیز در محور عمودی کلام اهمیّت ویژهای دارد. زیرا ممکن است کاتبان با پس و پیش نوشتن یا نقل ابیاتی از حافظه در حاشیه یا متن دستنویسها نظم اصیل روایی آنها را دگرگون کنند. یکی از این موارد، بیتِ «قضا گفت گیر و قدر گفت ده / فلک گفت احسنت و مه گفت ...
بیشتر
در تصحیح متنی مانند شاهنامه علاوه بر تشخیص نویسشها و بیتهای اصیل، یافتن جایگاه درست ابیات نیز در محور عمودی کلام اهمیّت ویژهای دارد. زیرا ممکن است کاتبان با پس و پیش نوشتن یا نقل ابیاتی از حافظه در حاشیه یا متن دستنویسها نظم اصیل روایی آنها را دگرگون کنند. یکی از این موارد، بیتِ «قضا گفت گیر و قدر گفت ده / فلک گفت احسنت و مه گفت زه» با پنج بیت دیگر است که در دو جا از شاهنامه آمده است؛ یک بار در رزم رستم با اشکبوس و یک بار دیگر در جنگ بهرام چوبین با ساوه شاه. ما در این مقاله کوشیدهایم، نخست با درنگی بر وضعیّت این بیت در دستنویسهای شاهنامه، نشان دهیم، جایگاه اصلی آن بر خلافِ پنج بیتِ دیگر، داستان رزم رستم با اشکبوس است. پس از آن کوشیدهایم، با نقدِ پژوهشهای پیشین و توجّه به وضعیّت این بیت در دستنویسها، دربارۀ اصالتِ آن بحث کنیم. بر پایۀ جستوجوهای ما، تا کنون دلیل استواری برای الحاقی پنداشتن این بیت ارائه نشده و علاوه بر همصدایی دستنویسها، میتوان در دیوان همام تبریزی نیز تأییدی جنبی برای اصالت آن یافت. از دیگرسو بهرغم اینکه این بیت در دوازده دستنویسِ مهم تا قرن نهم هجری آمده است، کهنترین دستنویس شاهنامه و دستنویس سنژوزف آن را ندارند و بنداری نیز آن را ترجمه نکرده است. از همینروی تصمیمگیری قطعی دربارۀ آن دشوار است و تا یافتن سندی معتبر بهتر است آن را در چنگک شک به متن ببریم.
ادبیات حماسی و اسطوره
علی هاشم زاده؛ حمیدرضا فرضی؛ علی دهقان
چکیده
یکی از شیوههای ادامه حیات اسطورهها، تغییر یافتن آنها بهصورت قصه و داستان، بهویژه قصههای عامیانه است؛ یکی ازاینگونه داستانها که میتوان بازتاب اساطیر و افسانههای کهن را در آن مشاهده کرد گل و نوروز خواجوی کرمانی است. در این مقاله، ژرفساخت اساطیری این داستان با تکیه بر آیینها و نمادهای آشناسازی (پاگشایی) بررسی شده ...
بیشتر
یکی از شیوههای ادامه حیات اسطورهها، تغییر یافتن آنها بهصورت قصه و داستان، بهویژه قصههای عامیانه است؛ یکی ازاینگونه داستانها که میتوان بازتاب اساطیر و افسانههای کهن را در آن مشاهده کرد گل و نوروز خواجوی کرمانی است. در این مقاله، ژرفساخت اساطیری این داستان با تکیه بر آیینها و نمادهای آشناسازی (پاگشایی) بررسی شده است. فرض نگارندگان بر این بوده است که در ژرفساخت این داستان میتوان ردّ پای مراسم و مناسک آشناسازی را مشاهده کرد. بر اساس این پیشفرض و با تحلیل محتوای داستان، قابلتطبیق بودن این داستان با مراسم آشناسازی اثبات شده است. بسیاری از عناصر و مراحل مراسم آشناسازی از قبیل انزوا، جداسازی، مرگ و تولّد مجدّد، اشراق در پای درخت، آزمونهای سخت (شکنجه)، پیر دانا (راهنما) و ... را میتوان در داستان مذکور مشاهده کرد. علاوه بر این، عناصر نمادین و کهنالگویی دیگری نیز در متن وجود دارد که در ارتباط با مضمون اصلی (آشناسازی) هستند و بر این اساس تحلیل شدهاند.
ادبیات حماسی و اسطوره
سجاد آیدنلو
چکیده
بزرگترین کردار داستانهای حماسی- اساطیری، اژدهاکشی است. در روایتهای ملّی- پهلوانیِ ایران غیر از یلان سیستان شماری از شاهان نیز با اژدها، موجودات اژدهافش یا اژدهایانِ پیکرگردانیده میستیزند و آنها را میکشند یا در بند میکنند. کیخسروِ کیانی هم یکی از این شهریاران است که در مآخذِ معروف و روایات متداول دربارۀ او، به اژدها ...
بیشتر
بزرگترین کردار داستانهای حماسی- اساطیری، اژدهاکشی است. در روایتهای ملّی- پهلوانیِ ایران غیر از یلان سیستان شماری از شاهان نیز با اژدها، موجودات اژدهافش یا اژدهایانِ پیکرگردانیده میستیزند و آنها را میکشند یا در بند میکنند. کیخسروِ کیانی هم یکی از این شهریاران است که در مآخذِ معروف و روایات متداول دربارۀ او، به اژدها اوژنی شناخته شده نیست امّا داستان رویارویی وی با اژدها روایت اصیل و کهنی است که پیشینۀ آن احتمالاً به منابعِ ایرانِ پیش از اسلام میرسد و دو گزارشِ متفاوت از آن در منابعِ عربی و فارسی بازمانده است. گزارش نخست در سنی ملوکالارض و الانبیای حمزۀ اصفهانی و سپس همایوننامۀ زجّاجی و تاریخ گزیده و نزهتالقلوب مستوفی است که در آن کیخسرو اژدهایی را در کوه کوشید مابین فارس و اصفهان میکشد و دیگری، روایتِ واحدِ تاریخ قم که این پادشاه برای دفع زیانکاریِ اژدها به منطقۀ قم میآید و اژدها از دست او میگریزد. داستان اژدهاکشیِ کیخسرو به دلیلِ نیامدن در متون مهم و تأثیرگذاری چون شاهنامه و تاریخ طبری و نیز برجستهتر بودنِ وجهِ قدسی و معنویِ این شاه نسبت به جنبۀ پهلوانی و جنگاوریِ او، ناشناخته و بهدور از توجّه مانده است.
ادبیات حماسی و اسطوره
شهرزاد رادمنش؛ ابولقاسم قوام؛ رضا اشرف زاده
چکیده
عمدۀ مختصات زبان در شاهنامۀ فردوسی، بر گفتوگو محوری استوار است، در جوار این گفتارها، با خودگویی شخصیّتها نیز مواجه میشویم. نقش خودگویی، برای گفتوگوهای تنهایی به کار میرود و شیوهای از روایت است که تجربیّات عاطفیِ شخصیّتهای داستان، در سطوح مختلف ذهن، نشان داده میشود و به جریان سیّال ذهن نزدیک است. این مرحلۀ پیش از ...
بیشتر
عمدۀ مختصات زبان در شاهنامۀ فردوسی، بر گفتوگو محوری استوار است، در جوار این گفتارها، با خودگویی شخصیّتها نیز مواجه میشویم. نقش خودگویی، برای گفتوگوهای تنهایی به کار میرود و شیوهای از روایت است که تجربیّات عاطفیِ شخصیّتهای داستان، در سطوح مختلف ذهن، نشان داده میشود و به جریان سیّال ذهن نزدیک است. این مرحلۀ پیش از گفتار، زمزمۀ درونی است که شخصیت برای تبیین موقعیّتها و ارائۀ ذهن خویش، از آن بهره میبرد. زبان و خودگویی در ادبیّات، دو نظام نشانگی است و سعی دارد محتویات ذهن شخصیت را به تصویر بکشد. خودگویی در شاهنامه، تولید معنا میکند و دارای کاربردهای مفهومی است. در این مقاله از منظر پیوند ادبیات با روانشناسی، ابیات مربوط به خودگویی در شاهنامه با دو روش پژوهشی کیفی و کمّی تبیین شده است که بیانگر ارتباط معناداری، بین خودگویی و شخصیّتپردازی، در شاهنامۀ فردوسی است. نتیجه آنکه خودگوییها در کنشگری شخصیتها که شامل کردار، اقدام یا مقابله هستند، برخوردی منفعلانه، نشان دادند. به این معنا که در خودگویی؛ بیان اندیشه و مافیالضمیر صورت گرفته و ارتباط مستحکمی میان خودگویی و کنش و واقعۀ بعد از خودگویی وجود ندارد و به عبارتی، از جانب شخصیت، کنشی متفاوت و منفعلانه انجام میگیرد که اغلب در تضاد با خودگویی است که زمزمه کرده است. در حالیکه ارتباط وجوه و لایههای شخصیت و نمایاندن مکنونات شخصیت به وسیلۀ خودگویی به مراتب مؤثرتر و شفافتر نمودار شده است. در این مسیر، خودآگاهی هم جریان مییابد و ترسیم بهتر شخصیّتپردازی رخ میدهد. در تحلیل محتوا مشخص شد، خودگوترین شخصیت شاهنامه با (۲۳) بیت رستم و سپس به ترتیب سیاوش (۲۰) بیت و کیکاووس (۱۸بیت)، خودگوترین شخصیتها هستند.
ادبیات حماسی و اسطوره
ستار پیر عین الدین؛ عبداله طلوعی آذر؛ فاطمه مدرسی
چکیده
عنصر یا عناصری که به داستان شکل واحد میدهند، و اجزا و عناصر آن را به هم میپیوندند، بنمایه خوانده میشود. این عنصر یا عناصر ساختار داستان را مستحکم میکنند و در موقعیتهای روایی خاص و به سبب تکرارشوندگی، برجستگی و معنای ویژهای به آن میبخشند. این بنمایهها علاوه بر برجستهنمایی، در حرکت داستان نیز مؤثر واقع میشوند. در بسیاری ...
بیشتر
عنصر یا عناصری که به داستان شکل واحد میدهند، و اجزا و عناصر آن را به هم میپیوندند، بنمایه خوانده میشود. این عنصر یا عناصر ساختار داستان را مستحکم میکنند و در موقعیتهای روایی خاص و به سبب تکرارشوندگی، برجستگی و معنای ویژهای به آن میبخشند. این بنمایهها علاوه بر برجستهنمایی، در حرکت داستان نیز مؤثر واقع میشوند. در بسیاری از حکایتهای فارسی، بنمایه، ساختار داستان را شکل میدهد. بدین معنا که حکایت بهتمامی بر گرد آن بنمایه دور میزند و حوادثی که در داستان پدید میآید، حول همان بنمایه شکل میگیرد. مهمترین بنمایههایی که در آثار حماسی کارکردی فعال و پیشبرنده دارند عبارتاند از قهرمان، سفر قهرمان، خواب و رؤیا، کتمان نام، پیشگویی، جنگ، گشودن قلعه، اژدها و اژدهاکشی، جادو و جادوگران، ابزارهای جنگی و... . ابنحسام خوسفی، سراینده خاوراننامه، در پروردن داستان و مضمون اثر خویش، از این بنمایهها به نحو شایستهای بهره جسته و سبب ارتقای هنری و تأثیربخشی آن و نیز برجستگی داستان شده است. ما در این نوشته به بررسی این بنمایهها میپردازیم.
ادبیات حماسی و اسطوره
فرزاد قائمی
چکیده
برزونامة کهن یکی از متون حماسی شاخص فارسی است که بعد از شاهنامة فردوسی، بیشترین کثرت و تنوع نسخ را دارد؛ لیکن به علت نداشتن نسخ مستقل، از حیث نسخهشناختی، کمتر مورد بررسی دقیق قرار گرفته است. این جستار، با بررسی کیفیت تطور نسخ این متن و تعمیم یافتهها به ژانر حماسة ملی فارسی، یک مدل سهگانه برای طبقهبندی منابع متنی این ژانر طراحی ...
بیشتر
برزونامة کهن یکی از متون حماسی شاخص فارسی است که بعد از شاهنامة فردوسی، بیشترین کثرت و تنوع نسخ را دارد؛ لیکن به علت نداشتن نسخ مستقل، از حیث نسخهشناختی، کمتر مورد بررسی دقیق قرار گرفته است. این جستار، با بررسی کیفیت تطور نسخ این متن و تعمیم یافتهها به ژانر حماسة ملی فارسی، یک مدل سهگانه برای طبقهبندی منابع متنی این ژانر طراحی کرده است. مطابق این مدل، نسخ حماسههای فارسی در سدههای هفتم تا دهم، در سه شکل متنی مستقل، مجموعهای و نسخ شاهنامهای یافت میشوند. سنت ادبی مسلط بر این متون، سنت «الحاقسرایی» است که مطابق این سنت، هم خالقان اولیة آثار و هم کاتبان نسخ، به جای خلق اثر مستقل با انگیزة الحاق به متن معیار (شاهنامه) اثر را ایجاد میکردند. به همین دلیل، غالب نسخ برزونامة کهن (47 نسخه از 54 نسخه)، «شاهنامهای» بودهاند و شاعر (کوسج) نیز محتملاً متن را برای الحاق به شاهنامه یا لااقل در نسبت با آن سروده بود.
ادبیات حماسی و اسطوره
رقیه مقدم؛ حمیدرضا فرضی؛ علی دهقان
چکیده
نقد اسطورهای بهعنوان یکی از رویکردهای نقد ادبی معاصر تبیینکنندۀ ماهیّت و ویژگی اسطورهها و نقش آنها در ادبیّات است. در این مقاله گرشاسبنامۀ اسدی طوسی بر اساس دیدگاه پیرسون که یکی از دیدگاههای نقد اسطورهای است تحلیل شده است. زندگی گرشاسب از سفرهای مختلفی در کنار هم تشکیل شده که هر سفر سبب رشد یکی از جنبههای شخصیّتی ...
بیشتر
نقد اسطورهای بهعنوان یکی از رویکردهای نقد ادبی معاصر تبیینکنندۀ ماهیّت و ویژگی اسطورهها و نقش آنها در ادبیّات است. در این مقاله گرشاسبنامۀ اسدی طوسی بر اساس دیدگاه پیرسون که یکی از دیدگاههای نقد اسطورهای است تحلیل شده است. زندگی گرشاسب از سفرهای مختلفی در کنار هم تشکیل شده که هر سفر سبب رشد یکی از جنبههای شخصیّتی او و در کل تکامل شخصیّت گرشاسب شده است. سیر سفرهای گرشاسب گذر او از مرحلۀ خود به جان و سپس خویشتن را نشان میدهد. با ظهور جفتهای کهنالگویی، زمینۀ بروز کهنالگوهای کودک مقدّس، خدابانو، مرگ و تولّد دوباره، آرمانشهر و... فراهم شده است و گرشاسب، قهرمان این سفرها، در سیر و سلوک درونی و اجتماعی خود، با پشت سر گذاشتن موانع و آزمونهای مختلف، با ایزدبانو همراه میشود و بهجای آمیختن با پری بر او غلبه میکند، مراسم قربانی بر پا میدارد و نهایتاً با آگاهی و شناختی که در طول سفرها به مدد پدر و سایر یاریگران به دست میآورد، به جاودانگی روحی میرسد
ادبیات حماسی و اسطوره
جبار نصیری؛ اسحاق طغیانی
چکیده
بخشی از متون کلاسیک ادب فارسی را منظومههای عاشقانه در سه حوزه ادبیات حماسی، غنائی و عرفانی تشکیل میدهد. یکی از ویژگیهای مشترک این آثار حضور گسترده بنمایهها و مؤلفههای اسطورهای در آنهاست که میتوان از منظر نقد اسطورهای به توصیف، بررسی و نقد آن پرداخت. در این نوشتار با اتخاذ رویکرد اسطورهشناسی تطبیقی ماکس مولر ...
بیشتر
بخشی از متون کلاسیک ادب فارسی را منظومههای عاشقانه در سه حوزه ادبیات حماسی، غنائی و عرفانی تشکیل میدهد. یکی از ویژگیهای مشترک این آثار حضور گسترده بنمایهها و مؤلفههای اسطورهای در آنهاست که میتوان از منظر نقد اسطورهای به توصیف، بررسی و نقد آن پرداخت. در این نوشتار با اتخاذ رویکرد اسطورهشناسی تطبیقی ماکس مولر از نظر ساختار و کنش شخصیتهای داستانی تعدادی از منظومههای عاشقانه مجموعه «یکصد منظومه عاشقانه ادب فارسی» مورد نقد و بررسی قرارگرفته است. با خوانش منظومههای عاشقانه از این دیدگاه، چرایی یکساله بودن سفر قهرمان، علت اشاره به شهرهای شرقی و غربی (چین و روم)، دلیل حضور فرد راهنما و یاریگر، سبب حضور زنان افسونگر و جادوگر، فلسفه وجودی اسامی نجومی شخصیتهای داستانی و دلیل مراحل چندگانه ماجراجوییهای قهرمان داستان منظومههای عاشقانه مشخص میشود.