علمی- پژوهشی
تاریخ ادبیات ایران
حسن انوری
چکیده
آذربایجانیان چون عموم ساحتهای اندیشه و علم و اقتصاد و سیاست و فرهنگ ایرانزمین، در عرصه فرهنگنویسی برای زبان فارسی نیز، هم پیشگام و هم سختکوش بودهاند. ثمره تلاش آنان در این حوزه، زمانهای بسیار مدید از کهنترین ادوار زبان فارسی دری با نمونههای کهنی همچون فرهنگ قطران (از قرن پنجم هجری قمری)، تا سالهای اخیر و نمونهای چون ...
بیشتر
آذربایجانیان چون عموم ساحتهای اندیشه و علم و اقتصاد و سیاست و فرهنگ ایرانزمین، در عرصه فرهنگنویسی برای زبان فارسی نیز، هم پیشگام و هم سختکوش بودهاند. ثمره تلاش آنان در این حوزه، زمانهای بسیار مدید از کهنترین ادوار زبان فارسی دری با نمونههای کهنی همچون فرهنگ قطران (از قرن پنجم هجری قمری)، تا سالهای اخیر و نمونهای چون فرهنگ بزرگ سخن (چاپ 1381ش.) را شامل میشود. این سابقه و سنت، کارنامهای است عتیق و پربار که در جستار حاضر گزارش موجزی از این تلاش سترگ و پیوسته تاریخی با مروری بر مشهورترین و شناختهترین نمونههای فرهنگ فارسی نوشتهشده به دست آذربایجانیان را با نگاهی نقادانه از نظر میگذرانیم.هم پیشگام و هم سختکوش بودهاند. ثمره تلاش آنان در این حوزه، زمانهای بسیار مدید از کهنترین ادوار زبان فارسی دری با نمونههای کهنی همچون فرهنگ قطران (از قرن پنجم هجری قمری)، تا سالهای اخیر و نمونهای چون فرهنگ بزرگ سخن (چاپ 1381ش.) را شامل میشود. این سابقه و سنت، کارنامهای است عتیق و پربار که در جستار حاضر گزارش موجزی از این تلاش سترگ و پیوسته تاریخی با مروری بر مشهورترین و شناختهترین نمونههای فرهنگ فارسی نوشتهشده به دست آذربایجانیان را با نگاهی نقادانه از نظر میگذرانیم.
علمی- پژوهشی
ادبیات غنایی و تعلیمی
نصرالله پورجوادی
چکیده
نسج و بافت بیان در شعر حافظ، علیرغم سادگی و روشنی بیشینه ابیات و تعابیر، بر شبکه معنایی پیچیده و عموماً پنهانی مبتنی است که گاه معانی عمیق و دقیق مستتر در آن، چندان در بادی امر رخ نمینماید. به همین سبب، ابیات متعددی از دیوان وی، تنها با تأملات و بازخوانیهای مکرر است که در معرض فهم و منصۀ ظهور قرار میگیرد. ازجملۀ این ابیات، ...
بیشتر
نسج و بافت بیان در شعر حافظ، علیرغم سادگی و روشنی بیشینه ابیات و تعابیر، بر شبکه معنایی پیچیده و عموماً پنهانی مبتنی است که گاه معانی عمیق و دقیق مستتر در آن، چندان در بادی امر رخ نمینماید. به همین سبب، ابیات متعددی از دیوان وی، تنها با تأملات و بازخوانیهای مکرر است که در معرض فهم و منصۀ ظهور قرار میگیرد. ازجملۀ این ابیات، این بیت مشهور است که «عشق دُردانه است و من غواص و دریا میکده/ سر فروبردم در آنجا تا کجا سر برکنم» (از غزل مشهورِ «من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم»)؛ بیتی که شارحان و حافظشناسان به گواهی آثارشان، معنای آن را روشن و سرراست تلقی کردهاند. نویسنده جستار حاضر، علیرغم این تلقی عمومی، با تکیه بر بازخوانی دقیقتر و تأمل در شبکۀ معنایی پیچیده و بههمتافتۀ اجزا و مفردات بیت، میکوشد در عین نقد تلقی مذکور، معنای مستنبط خود را از بیت با خوانندگان در میان نهد. تبارشناسی تعابیرِ شاعرانه و مفاهیم صوفیانه بیت مذکور، ارتباط مکتب عرفانی حافظ با اندیشههای احمد غزالی و کتاب سوانح او را نشان میدهد.
علمی- پژوهشی
ادبیات غنایی و تعلیمی
مریم مشرّف الملک
چکیده
سنایی غزنوی در مثنوی تمثیلی و حکمی سیرالعباد، شماری از جانوران دریایی را در معنای تمثیلی و رمزی به کار برده است. این جانوران بر اساس تقسیم بندی حکیمان بر ارکان و طبایع دلالت دارند. هر یک از ارکان دلالت بر طبعی دارد و هر طبع ، گذشته از فوایدش، ذمایمی در نفس انسان ایجاد میکند. سنایی در توصیف گوهر آب و گوهر هوا در مثنوی سیرالعباد، ذمایم ...
بیشتر
سنایی غزنوی در مثنوی تمثیلی و حکمی سیرالعباد، شماری از جانوران دریایی را در معنای تمثیلی و رمزی به کار برده است. این جانوران بر اساس تقسیم بندی حکیمان بر ارکان و طبایع دلالت دارند. هر یک از ارکان دلالت بر طبعی دارد و هر طبع ، گذشته از فوایدش، ذمایمی در نفس انسان ایجاد میکند. سنایی در توصیف گوهر آب و گوهر هوا در مثنوی سیرالعباد، ذمایم نفسانی برآمده از طبایع را در قالب جانوران دریایی مجسم نموده است. او، صدف، سنگ پشت ، ماهی، نهنگ و خرچنگ را در مفاهیمی رمزی به کار برده است. شماری از این جانوران به شکل موجودات وهمی و ترکیبی ظاهر میشوند. اجزای این موجودات و همچنین ترکیب کلی آنها دلالت بر مفاهیم خاص حکمی دارد که تنها با مراجعه به منابع کهن قابل درک است. در این مقاله قصد داریم از این مفاهیم رمز گشایی کنیم. به دنبال روشن کردن این مفاهیم رمزی، بعضی کاستیهای شرح موجود سیرالعباد را باز خواهیم نمود.
علمی- پژوهشی
نسخه شناسی
جواد بشری
چکیده
مصحف شمارۀ 17394 کتابخانۀ مرعشی، کتابتشده به دست اسماعیل بن مبارک در سال 665ق، متضمّن یک دوره ترجمه- تفسیر قرآن به زبان فارسی است که به بخشی از قلمرو زبانی پهناور ماوراءالنهر تعلّق دارد. با مقایسۀ برگردان حاضر با بخش ترجمۀ قرآن از تفاسیر موجود فارسی پیش از سدۀ هفتم هجری و نیز سایر ترجمههای موجود از قرآن کریم که تاکنون به صورت کامل یا ...
بیشتر
مصحف شمارۀ 17394 کتابخانۀ مرعشی، کتابتشده به دست اسماعیل بن مبارک در سال 665ق، متضمّن یک دوره ترجمه- تفسیر قرآن به زبان فارسی است که به بخشی از قلمرو زبانی پهناور ماوراءالنهر تعلّق دارد. با مقایسۀ برگردان حاضر با بخش ترجمۀ قرآن از تفاسیر موجود فارسی پیش از سدۀ هفتم هجری و نیز سایر ترجمههای موجود از قرآن کریم که تاکنون به صورت کامل یا موردی منتشر یا معرّفی شده، مشخّص میگردد که این برگردان یا متنی که اسماعیل بن مبارک از روی آن رونویسی کرده، وامدار هیچ یک از منابع پیشین نیست. کاتب یک جا در انتهای دستنویس از یکی از مآخذ خود نیز که کتاب «المُوضِح» اثر حدّادی (دانشور و مفسّر بزرگ قرن چهارم و پنجم هجری) است یاد میکند که نشان میدهد این متن مفقود در موضوع علوم قرآنی را در اختیار داشته است. بررسی ارزشهای زبانی و تفسیری چنین اثری جایگاه آن را در میان ترجمههای موجود قرآن به زبان فارسی بیش از پیش روشن خواهد کرد. بخشی از این نوشتار پیرامون اصل دستنویس و سرگذشت آن از ماوراءالنهر تا ایران است. در بخش دیگر مشخّصات ظاهری و ارزشهای هنری دستنویس بیان گردیده است. یک جا نیز به ماهیت و ساختار این ترجمه و اینکه در بسیاری بخشها یک «ترجمه- تفسیر» یا «ترجمۀ تفسیری» است پرداخته شده است. در نهایت نیز شماری از ویژگیهای زبانی اثر در چند بخش توصیف گردیده تا جایگاه آن را در مطالعات زبان فارسی نشان دهد.
علمی- پژوهشی
تاریخ ادبیات ایران
سمانه حسنعلیزاده؛ علی شهیدی؛ زهره زرشناس
چکیده
برای آشنایی با مردم یک جامعه، سنتها و ذهنیت آنها، ابتدا باید زبان آنها را دانست. از طریق مقایسه طرحهای زبانی زبان مادری و زبان آموخته شده به عنوان زبان دوم، میتوان به شباهتهای دو زبان پی برد، ویژگیهای فکری مردم آن جامعه را آشکار کرد و تصویری کلی از دنیای افرادی که به این دو زبان آشنا هستند، بدست آورد. یکی از بهترین منابع، در ...
بیشتر
برای آشنایی با مردم یک جامعه، سنتها و ذهنیت آنها، ابتدا باید زبان آنها را دانست. از طریق مقایسه طرحهای زبانی زبان مادری و زبان آموخته شده به عنوان زبان دوم، میتوان به شباهتهای دو زبان پی برد، ویژگیهای فکری مردم آن جامعه را آشکار کرد و تصویری کلی از دنیای افرادی که به این دو زبان آشنا هستند، بدست آورد. یکی از بهترین منابع، در این مورد، قطعاً فرهنگ لغات هستند. هدف اصلی این مقاله روشن کردن ساختار فرهنگ لغتهای دوزبانه فارسی-ترکی منظوم یا «نصاب»ها است چرا که از یک سو از نظر انعکاس زندگی اجتماعی مردم در دوره عثمانی و از سوی دیگر از نظر واژگان، میزان نفوذ و توسعه تاریخی زبان فارسی و نیز نوع تاثیرپذیری ادبیات ترکی از ادبیات فارسی، دارای اهمیتند. ضمن بررسی فرهنگها، انگیزهها و محرکهای اصلی مؤلفان در تدوین آثار، نقاط ضعف و قدرت فرهنگها و نیز چالشهایی که نویسندگان با آنها روبرو بودهاند مشخص گردید. از لحاظ ساختاری نیز به این نتیجه رسیدیم که فرهنگهای منظوم نسبت به فرهنگهای منثور از غنای کمتری برخوردار هستند و واژههایی که در بخش لغتنامه آمدهاند، اغلب واژههای روزمره در زبان محاوره مردم هستند و واژههای نادر و ثقیل برای نگارش و انشا در آنها کمتر دیده میشوند. با ترسیم مسیرهای اصلی حرکت و جریان دانش زبان فارسی، به همراه جنبههای تاثیر و انتقال آن، دریافتیم که زبان فارسی نقشی حیاتی در محیط فکری جامعه در دوره عثمانی داشته و به عنوان زبان گفتمان فرهنگی در جریان تضاد مذهبی بین ایران و آناتولی بکار رفته است.
علمی- پژوهشی
ادبیات حماسی و اسطوره
میلاد جعفرپور
چکیده
جمشیدنامه، یکی از حماسههای منثور بیسابقۀ ادب فارسی است که گزارش بدیع آن منحصر بر احوال جمشید پیشدادی بوده و از این منظر، میتوان آن را در شمار روایتهای مستقلّی نظیر: گرشاسپنامه و کوشنامه قرار داد که با فراز و فرودهای زندگی یکی از شخصیّتهای اساطیری ایران مرتبط است. راوی جمشیدنامه کوشیده تا بر برههای تاریک و مبهم از زندگانی ...
بیشتر
جمشیدنامه، یکی از حماسههای منثور بیسابقۀ ادب فارسی است که گزارش بدیع آن منحصر بر احوال جمشید پیشدادی بوده و از این منظر، میتوان آن را در شمار روایتهای مستقلّی نظیر: گرشاسپنامه و کوشنامه قرار داد که با فراز و فرودهای زندگی یکی از شخصیّتهای اساطیری ایران مرتبط است. راوی جمشیدنامه کوشیده تا بر برههای تاریک و مبهم از زندگانی جمشید متمرکز شود که تمامی منابع ادبی و تاریخی در رابطه با گزارش آن معطّل ماندهاند. آنچه از جمشید در شاهنامه و دیگر آبشخورها ذکر شده، بیشتر بر عصر پادشاهی، زوال و قتل جم به فرمان ضحّاک محدود شده است، امّا جمشیدنامه برخلاف دیگر منابع، به طور مشخّص، تنها به وقایع پیش از رویارویی جمشید با ضحّاک نظر داشته و توصیف راوی از زندگی شگفت جمشید، دورۀ زمانی کودکی تا پادشاهی او بر هفتاقلیم را در بر میگیرد. پژوهش حاضر، برای نخستین بار به روش استقرایی بر آن شده تا ضمن معرّفی حماسۀ جمشیدنامه، مشخّصات دستنویسهای فارسی، ترکی، اردو و دیگر نسخ همنام ناشناختۀ آن را بررسی کند.
علمی- پژوهشی
تصوف و عرفان
رمضان تفسیری؛ حمید طاهری
چکیده
عرفا برای تبیین اندیشهها و تجارب عرفانی و انتقال این مفاهیم به دیگران و اقناع مخاطبان خویش، از ظرفیتهای هنری زبان در قالب بیان پارادوکسی و متناقضنمایی بهره بردهاند. عارفان تجارب عرفانی خود را فراتر از حدّ تقریر و توصیف میدانند و عدهای نیز بیان و توصیف آن را حتی ناممکن میشمارند. این حقایق و معارف بنا به احوال سالک، بسیار ...
بیشتر
عرفا برای تبیین اندیشهها و تجارب عرفانی و انتقال این مفاهیم به دیگران و اقناع مخاطبان خویش، از ظرفیتهای هنری زبان در قالب بیان پارادوکسی و متناقضنمایی بهره بردهاند. عارفان تجارب عرفانی خود را فراتر از حدّ تقریر و توصیف میدانند و عدهای نیز بیان و توصیف آن را حتی ناممکن میشمارند. این حقایق و معارف بنا به احوال سالک، بسیار متفاوت و متغیر خواهند بود؛ اما آنچه هست اینکه چرا بازتاب این موارد در ساخت زبان بهراحتی امکانپذیر نیست و اصولاً چرا پس از بازتاب زبانی آنها، گزارههای حاصل، غیر قابل درک بهنظر میرسند و در برخورد اول گاه متناقض و خلاف عادت جلوه می کنند که میتوان متناقضگونگی را از ویژگی تجربه عرفانی محسوب نمود. شعر عرفانی و هنری حوزه هرات عهد تیموری، یکی از شاهکارهای ادب عرفانی در ادوار گذشته به شمار می رود که در گسترش و رونق بخشیدن عرفان تعلیمی نقش بارز دارد که متاسفانه جلوههای مفاهیم عرفانی و ابزار بیانی آن، کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است و شهرت آن بیشتر در تجلی هنر است. این پژوهش، کارکرد پارادکس را به عنوان یک ابزار بیانی زبان عرفان تبیین نموده و نقش آن را در بازخوانی تجربه وحدت وجود در شعر عرفانی حوزه هرات برجسته ساختهاست. حاصل بدست آمده از این تحقیق، عبارت از آن است که ابزار بیانی متناقضنما، با توجه به تناقضنمائی تجربه .وحدت وجود و شرایط گوینده و مخاطب جامعه عهد تیموری در حوزه هرات، یکی از بهترین و زیباترین شیوۀ بیان هنرمندانه و عارفانه است.
علمی- پژوهشی
تاریخ ادبیات ایران
ندا سنبلی؛ عباس قدیمی قیداری
چکیده
پدیدهای که امروزه «کودک همسری» نامیده شده و از مسائل و آسیبهای مهم اجتماعی و فرهنگی مربوط به زنان به شمار میرود، مسئله و موضوعی تاریخی است که در عصر قاجار در کشاکش سنت و تجدد، به تدریج به مسئله و موضوع مهمی دست کم در میان اقشاری از جامعه ایران تبدیل شد. کودک همسری یا ازدواج دختران در سنین پایین با اینکه پدیدهای مرسوم در ایران ...
بیشتر
پدیدهای که امروزه «کودک همسری» نامیده شده و از مسائل و آسیبهای مهم اجتماعی و فرهنگی مربوط به زنان به شمار میرود، مسئله و موضوعی تاریخی است که در عصر قاجار در کشاکش سنت و تجدد، به تدریج به مسئله و موضوع مهمی دست کم در میان اقشاری از جامعه ایران تبدیل شد. کودک همسری یا ازدواج دختران در سنین پایین با اینکه پدیدهای مرسوم در ایران پیشامدرن بوده اما به این معنی نیست که این پدیده به عنوان آسیب اجتماعی و پدیدهای انتقادی به حساب نیاید. در سکوت منابع تاریخنگارانه، رسمی و حتی سیاسی در مواجهه با این مسئله، متون ادبی که از منابع و سرچشمههای اصلی تاریخ اجتماعی ایران به شمار میروند این مسئلۀ مهم را دستمایۀ نقد اجتماعی قرار داده و به شکل قابل تأمل و توجهی آن را در اشعار و نوشتههای خود بازتاب دادند. این مقاله با اتکا به متون و منابع ادبی عصر قاجار و مشروطه و تحقیقات جدید رویکرد متون به مسئله کودک همسری را به روش توصیفی-تبیینی به تحلیل و بررسی گذاشته است.
علمی- پژوهشی
ادبیات داستانی
حسن ذوالفقاری؛ مریم مقدمی
چکیده
یکی از مسائل مرتبط با زنان شاغل، موانعی است که در مسیر استخدام و ارتقای شغلی آنها وجود دارد. جامعهشناسان موانع ارتقای شغلی زنان را براساس پدیده «سقف شیشهای» بررسی و ارزیابی میکنند. سقف شیشهای مجموعه عواملی است که موانعی را در مسیر پیشرفت شغلی زنان ایجاد میکند. آثار داستانی ازجمله منابع ادبی و فرهنگی هر جامعهای است که ...
بیشتر
یکی از مسائل مرتبط با زنان شاغل، موانعی است که در مسیر استخدام و ارتقای شغلی آنها وجود دارد. جامعهشناسان موانع ارتقای شغلی زنان را براساس پدیده «سقف شیشهای» بررسی و ارزیابی میکنند. سقف شیشهای مجموعه عواملی است که موانعی را در مسیر پیشرفت شغلی زنان ایجاد میکند. آثار داستانی ازجمله منابع ادبی و فرهنگی هر جامعهای است که سهمی در بازتاب وقایع اجتماعی و مسائل مرتبط با دنیای زنان دارد. در شماری از آثار داستانی شخصیتهای زن با موانعی در ادامه تحصیل، ورود به بازار کار و ارتقای شغلی مواجه هستند. این مقاله درصدد است تا با بررسی داستانهای فارسی که به مسئله اشتغال زنان و شرایط شغلی آنها اشاره شده، برمبنای پدیده سقف شیشهای و روش مطالعه کتابخانهای و تحلیل محتوا موانع ارتقای شغلی آنها را استخراج و تحلیل کند. نتایج نشان میدهد که نگرشهای مردسالارانه، ازدواج، فساد محیط کار و فرزندآوری مهمترین عوامل در ایجاد پدیده سقف شیشهای هستند. این عوامل باعث میشود تا ردهبندیهای شغلی در اختیار مردان باشد و تقسیمات براساس جنسیت انجام شود؛ درنتیجه مردان در مشاغل مهم و حساس و زنان در مشاغل متوسط و سطح پایین قرار گیرند.
علمی- پژوهشی
ادبیات داستانی
ابراهیم رنجبر
چکیده
زندگی ظاهرا مفهومی روشن دارد و انسان پیوسته در پی درک معنی و غایت حیات خود بودهاست اما تبیین حقیقت آن تا حال میسر نشدهاست. تاریخ رمان نشان دادهاست که این نوع ادبی به معنی و غایت زندگی توجه خاصی دارد. با همین بینش رمان «انجمن نکبتزدهها» (چاپ اول، 1398) را از لحاظ میزان و چگونگی توجه به معنی و غایت زندگی بررسی کردهایم. روش کار ...
بیشتر
زندگی ظاهرا مفهومی روشن دارد و انسان پیوسته در پی درک معنی و غایت حیات خود بودهاست اما تبیین حقیقت آن تا حال میسر نشدهاست. تاریخ رمان نشان دادهاست که این نوع ادبی به معنی و غایت زندگی توجه خاصی دارد. با همین بینش رمان «انجمن نکبتزدهها» (چاپ اول، 1398) را از لحاظ میزان و چگونگی توجه به معنی و غایت زندگی بررسی کردهایم. روش کار این گونه بودهاست که آرمانها، اهداف و نحوۀ زندگی شخصیتها را از اقوال و احوال و کردارهای آنان، و از تصریحات و کنایات متن رمان استنباط کرده و گفتهایم که نویسنده چگونه زندگی اجتماعی شخصیتها و معنی و غایت زندگی آنان را بازنمایی کردهاست. نتایج بررسی نشان میدهند که این رمان به روش بازنمایی واقعیات، بخشی از سیمای جامعه را با دقت خاصی به نمایش گذاشتهاست. در این جامعه نیازهای ابتدایی زندگی مثل بهداشت، معیشت، مسکن و اشتغال به خانوادهها آسیب زده و مردم را چنان مشغول کردهاست که فرصتی برای ایشان نماندهاست تا به آرمانها و درجات بلند معنویات بیندیشند لذا معنی و غایت زندگی در تامین نیازهای ابتدایی زندگی خلاصه شدهاست و این آفتی است برای جامعهای که باید راه ترقی در آمال و آرمانهای بلند را در پیش گیرد.
علمی- پژوهشی
نظریه های ادبی
احسان خانی سومار؛ موسی پرنیان؛ خلیل بیگزاده
چکیده
پیرو پیشرفت علوم انسانی در قرن بیستم، نظریههای روایتشناسی پدیدار گشت که به عنوان علم ادبی نوظهور طرفداران بسیاری به خود جلب کرد. یکی از مباحث مطرح در روایتشناسی مسأله کانونیسازی است. ژرار ژنت کانونیسازی را به عنوان منظری برتر از دیدگاه برگزید که مفهومی فراتر از ادراک بصری دارد. این منظر زاویه دیدی است که اطلاعات زیادی به طور ...
بیشتر
پیرو پیشرفت علوم انسانی در قرن بیستم، نظریههای روایتشناسی پدیدار گشت که به عنوان علم ادبی نوظهور طرفداران بسیاری به خود جلب کرد. یکی از مباحث مطرح در روایتشناسی مسأله کانونیسازی است. ژرار ژنت کانونیسازی را به عنوان منظری برتر از دیدگاه برگزید که مفهومی فراتر از ادراک بصری دارد. این منظر زاویه دیدی است که اطلاعات زیادی به طور غیر صریح از رهگذر آن دیده، احساس، فهمیده و ارزیابی میشود. این پژوهش که با روش توصیفی – تحلیلی انجام میگیرد بر آن است تا با معرفی کانونسازی، انواع و جنبههای آن را در رمان پرمخاطب قیدار بررسی کرده و اطلاعات روایی این اثر را سازماندهی کند. نتایج این پژوهش نشان میدهد از حیث جنبۀ ادراکی، در روایت این اثر دو نوع کانونیگر «بیرونی» و «درونی» با موضع ادراک محدود و نامحدود، در تعامل هستند. زمان این رمان از نوع سیر خطی است. تداوم رویدادها جز در دو فصل پنجم و نهم، با حفظ زمان منطقی، بازگو میشوند و بیشتر حوادث، بسامد مفرد دارد. از نظر جنبۀ روانشناختی میتوان احساسات قهرمان این اثر را با احساسات نویسندۀ آن همسو دانست. ایدئولوژی حاکم بر فضای رمان قیدار که نشان از ایدئولوژی نویسندۀ این اثر دارد، به دنبال معرفی شخصیت آرمانی جامعۀ ایران است؛ شخصیتی با مرام پهلوانی، معتقد، مبارز و متعهد به خاک وطن که قیدار نمونۀ اعلای آن است. امیرخانی با استفاده از تنوع در کانونسازی و پرداختن به جنبههای مختلف آن، روایت رمان قیدار را به واقعیت اجتماعی نزدیک کرده و به میزان باورپذیری آن نزد مخاطب افزوده است.
علمی- پژوهشی
ادبیات داستانی
آرزو پوریزدان پناه کرمانی
چکیده
یکی از موضوعات مهم زندگی بشر امروز و به تبع آن یکی از مهمترین مختصّات پسامدرنیسم، عدم قطعیت است. نفوذ این اصل به حوزة ادبیّات و تأثیرپذیری رمان از آن سبب جذّابیت هرچه بیشتر رمانهای مدرن و پستمدرن برای خواننده و مشارکت هرچه بیشتر خواننده در خوانش رمان شدهاست. رمان «دیلمزاد» اثر محمّد رودگر یکی از رمانهای برگزیدة دفاع مقدّس ...
بیشتر
یکی از موضوعات مهم زندگی بشر امروز و به تبع آن یکی از مهمترین مختصّات پسامدرنیسم، عدم قطعیت است. نفوذ این اصل به حوزة ادبیّات و تأثیرپذیری رمان از آن سبب جذّابیت هرچه بیشتر رمانهای مدرن و پستمدرن برای خواننده و مشارکت هرچه بیشتر خواننده در خوانش رمان شدهاست. رمان «دیلمزاد» اثر محمّد رودگر یکی از رمانهای برگزیدة دفاع مقدّس است که در آن از عوامل گوناگونی برای ایجاد تشکیک و عدم قطعیت بهرهگرفته شدهاست و ساختمایة اصلی آن را عدم قطعیت تشکیل میدهد.در جستار حاضر، جلوههای متفاوت عدم قطعیت در رمان «دیلمزاد» با روش توصیفی ـ تحلیلی بررسی و از این رهگذر تمهیدات نویسنده برای ایجاد عدم قطعیت و قراردادن خواننده در مرز باور و ناباوری تحلیل شدهاست. یافتههای تحقیق حکایت از آن دارد که در این رمان، عدم قطعیت در سطوح زبانی، روایت، شخصیّتپردازی، زاویة دید و زمان و مکان داستان نمود یافته و از این میان، در سطح زبانی رمان از برجستگی خاصّی برخوردار است. همچنین نویسنده با داستانیکردن واقعیت و آمیختن خیال و واقعیت به همراه بیتوجّهی به رابطة علّت و معلولی در داستان، بر تشکیک مخاطب و عدم قطعیت داستان افزوده است.
علمی- پژوهشی
ادبیات داستانی
اعظم نیکخواه فاردقی؛ سمیرا بامشکی
چکیده
رمان یکی از گونههای رایج ادبی معاصر است که میتواند پیوند مستقیمی با بافت سیاسی-اجتماعی هر جامعه داشته باشد. بهوجودآمدن زیرگونۀ رمان اسطورهای در دهههای اخیر، این پیوند را مستحکمتر کرده است؛ زیرا حماسهها و اسطورهها با قابلیتهای فراوان خود، بهخوبی میتوانند نویسنده را در انعکاس بافت فرامتن و بیان موضع موافق یا مخالفش ...
بیشتر
رمان یکی از گونههای رایج ادبی معاصر است که میتواند پیوند مستقیمی با بافت سیاسی-اجتماعی هر جامعه داشته باشد. بهوجودآمدن زیرگونۀ رمان اسطورهای در دهههای اخیر، این پیوند را مستحکمتر کرده است؛ زیرا حماسهها و اسطورهها با قابلیتهای فراوان خود، بهخوبی میتوانند نویسنده را در انعکاس بافت فرامتن و بیان موضع موافق یا مخالفش نسبت به آن، یاری رسانند. ازاینرو، رماننویسان نیز آنها را با رویکردهایی متفاوت و گاه متضاد نسبت به بافت فرامتن به کار میگیرند. در این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش هستیم که بلقیس سلیمانی بهعنوان یکی از نویسندگان این نوع از رمان، چرا و چگونه شخصیتهای شاهنامه را به رمان به هادس خوش آمدید، فراخوانده است؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا به بررسی بافت سیاسی-اجتماعی زمان نگارش این رمان (دهۀ هشتاد شمسی) پرداختهایم. سپس با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و از منظر جامعهشناسی سیاسی، موضع موافق یا مخالف نویسنده را نسبت به بافت فرامتن خود روشن ساختهایم. یافتههای پژوهش نشان میدهد که سلیمانی با فراخوانی کنشگر فعال و هنجارشکن رودابۀ شاهنامه به رمان خود و منفعلکردن او دربرابر هنجارهای حاکم بر جامعۀ مردسالار و نمایش پیامدهای منفی این نوع هنجارها برای رودابه بهعنوان نمایندۀ زنان، سعی دارد گفتمان مردسالاری را از طریق ایجاد تداعی تضاد میان کنشهای رودابۀ پیشمتن و رودابۀ بیشمتن، بازنمایی و تضعیف کند.