علمی- پژوهشی
تصوف و عرفان
تقی پورنامداریان؛ الهه بیات زرند
چکیده
نمادها تصویرهایی قدرتمند هستند که انبوهی از مفاهیم و اساطیر فرهنگی را در قالب یک خوشۀ معنایی صورتبندی میکنند. این خوشههای معنایی طی فرایندهای خلاق ادبی تولید میشوند و بخشی از حافظۀ فرهنگی ما را تشکیل میدهند. یکی از این نمادها که در متون ایرانی قبل از اسلام تولید شده و در حافظۀ فرهنگی جامعۀ پس از اسلام باقی مانده و در صورتبندیهای ...
بیشتر
نمادها تصویرهایی قدرتمند هستند که انبوهی از مفاهیم و اساطیر فرهنگی را در قالب یک خوشۀ معنایی صورتبندی میکنند. این خوشههای معنایی طی فرایندهای خلاق ادبی تولید میشوند و بخشی از حافظۀ فرهنگی ما را تشکیل میدهند. یکی از این نمادها که در متون ایرانی قبل از اسلام تولید شده و در حافظۀ فرهنگی جامعۀ پس از اسلام باقی مانده و در صورتبندیهای جدیدی در سنت شعری و عرفانی فارسی استمرار یافته، سیمرغ است. این صورتبندیهای متعدد نشان میدهد که سیمرغ در فرهنگ ایرانی به یک دال مرکزی تبدیل شده و بازخوانی بینامتنی کدهای رمزگذاری شده در آن میتواند تفکر اسطورهای و سنت فکری رمزآلود انسان ایرانی در سدههای گذشته را برای نسل جدید فهمپذیر کند. با عنایت به این موضوع، مقالۀ حاضر با تکنیک قرائت تنگاتنگ و با تکیه بر شواهد متنی موجود در پیکرۀ ادبیات پیشااسلام و پسااسلام میکوشد ضمن تاکید بر سمبلیسم غنی این پرنده، سیر تطور معنایی آن را در دورههای مختلف تاریخی تا قرن هفتم واکاوی کند و چرایی و چگونگی این چرخشهای معنایی را به یک مسئله تبدیل کند. بر این اساس، مقالۀ حاضر تلاش میکند به این سؤال پاسخ دهد که سیمرغ در پیکرۀ متون ادبی پسااسلام چه تفاوتی با متون پیش از اسلام دارد و در صورتبندیهای متعدد آن چه نوع دستکاریهای خلاقانهای در صورت و محتوای آن رخ داده است؟
علمی- پژوهشی
تصوف و عرفان
حمید رضا توکلی
چکیده
نخستین گفتوگوی شمس با مولانا پیرامون بایزید بوده است. شمس به این نکته در پایان یک پارهگفتار عربی در مقالات تصریح میکند. نقد بایزید بارها به شیوهای مشابه در جایجای سخنان شمس پدیدار میشود. همین نقد دربارة حلاج هم تکرار میشود. از این گذشته نکات مرتبط با این ملاحظة نقادانه بارها در مقالات جلوه دارد؛ تاملاتی دربارة متابعت و بدعت، ...
بیشتر
نخستین گفتوگوی شمس با مولانا پیرامون بایزید بوده است. شمس به این نکته در پایان یک پارهگفتار عربی در مقالات تصریح میکند. نقد بایزید بارها به شیوهای مشابه در جایجای سخنان شمس پدیدار میشود. همین نقد دربارة حلاج هم تکرار میشود. از این گذشته نکات مرتبط با این ملاحظة نقادانه بارها در مقالات جلوه دارد؛ تاملاتی دربارة متابعت و بدعت، شطح و مستی، هوشیاری پس از مستی، جبر و خاموشی. اما نکتة اصلی آنجاست که مولانا آشکارا در این زمینه نگاه و گفتار دیگری دارد. او نه تنها ستایندة بایزید و حلاج است؛ بل با شوری فزونمایه از مستی و جبر عاشقانه میگوید. در عین حال در ذهن و زبان مولانا روح سخن شمس بدون کاربست آن در نقد امثال بایزید حاضر است. این نوشتار تلاشی است برای بازخوانی پرسش نخستین شمس و طرح جوانب گوناگون دوگانگی نگاه شمس و مولانا در این چشمانداز و نیز پیشنهادهایی برای تبیین این تمایز و استقلال منظر
علمی- پژوهشی
نظریه های ادبی
محمد خسروی شکیب
چکیده
منطق الطیر عطار از آثار عرفانی برجسته در ادبیات فارسی است که در ساختاری روایی، به قصۀ فراخوان کمّی و کیفی «مرغان جهان» و تلاش جمعی آنها برای رسیدن به «سیمرغ» می پردازد. «حکایت» مهمترین ابزار عطار، در شکل دهی به ساختار این بسیج جمعی است. او در ساختار منطق الطیر از 194 «حکایت» استفاده کرده شده است. سوال این است که کارکرد ...
بیشتر
منطق الطیر عطار از آثار عرفانی برجسته در ادبیات فارسی است که در ساختاری روایی، به قصۀ فراخوان کمّی و کیفی «مرغان جهان» و تلاش جمعی آنها برای رسیدن به «سیمرغ» می پردازد. «حکایت» مهمترین ابزار عطار، در شکل دهی به ساختار این بسیج جمعی است. او در ساختار منطق الطیر از 194 «حکایت» استفاده کرده شده است. سوال این است که کارکرد این حکایت ها چیست و چرا «عطار» بر استفاده از این نوع روایی، اصرار دارد؟ پیش فرض این است که حکایت یکی از تمهیدات مورد نیاز برای شکل دهی به بسیج جمعی است و عطار آگاهانه تلاش می کند تا ساختار منطق الطیر را بر «حکایت» استوار سازد. «هدهد» به عنوان رهبر، همواره تلاش می کند تا در گفتگوی خود با دیگر مرغان، از «حکایت» به عنوان یک ابزار، استفاده کند. استفاده از «حکایت»، تبدیل قصۀ «من» به «ما» را آسان می کند و موجب همراهی می شود. «حکایت» موجب خلق بحران و اضطرار شدید می شود و الزام نمایشی فراخوان مورد نظر «هدهد» را تشدید می کند. با استفاده از «حکایت» می توان خیر و منفعت جمعی را برجسته کرد و موجب تشدید جامعه پذیری و جهان بینی مشترک شد. ساخت های روایی، مفتون سازی و تسخیر ذهن را آسان می کنند و بر قدرت ترغیبی و متقاعدسازی زبان می افزایند. در این مقاله تلاش می شود تا اهمیت و ضرورت استفاده از «حکایت» در متن منطق الطیر، با روش کیفی و تحلیلی – توصیفی ، مورد بررسی و نقد کارکردشناختی قرار گیرد.
علمی- پژوهشی
نظریه های ادبی
اسماعیل نرماشیری؛ اسحاق میربلوچ زائی
چکیده
مقولههای نومن و فنومن یا بود و نمود از جمله مبانی مهم در نظام فلسفی ایمانوئل کانت تلقی میشوند. وی از رهگذر این مسایل، پیامد اندیشههای فلسفی خود را درمورد اثباتناپذیری نومن خدواند و شناسایی و معرفت جهان، تبیین کرده است. مولانا در گفتمان ژانر تمثیلی فیل و خانهی تاریک در پی این بوده تا از مجاری مفاهیم ادراک حسی و شناختگرایی ...
بیشتر
مقولههای نومن و فنومن یا بود و نمود از جمله مبانی مهم در نظام فلسفی ایمانوئل کانت تلقی میشوند. وی از رهگذر این مسایل، پیامد اندیشههای فلسفی خود را درمورد اثباتناپذیری نومن خدواند و شناسایی و معرفت جهان، تبیین کرده است. مولانا در گفتمان ژانر تمثیلی فیل و خانهی تاریک در پی این بوده تا از مجاری مفاهیم ادراک حسی و شناختگرایی تجربی به موازات بهرهگیری از شکلوارگی و شاکلهسازی تخیل به تفهیم ابعاد پدیداری و ناپدیداری بپردازد. از آنجا که بین سرشت قدرت درک بی-واسطهی عرفان و وجه استدلالی عقلانی فلسفه تفاوت و تمایزی وجود ندارد، این مقاله میکوشد تا با تکیه به همین استدراک علمی به واکاوی و تحلیل این گفتمان تمثیلی عمل نماید. مسالهی اساسی پژوهش این است: آیا مولانا توانسته تا از طریق میانجیسازی تخیل و مفاهیم حسی ادراکی و تجربی ادراکی به شناختشناسی شی فی نفسه و پدیدارها دست یابد؟ دادههای این پژوهش با شیوهی تحلیلی توصیفی به روش مطالعهی کتابخانهیی گردآوری شده است. بهطور کلی یافتههای این مقاله نشان میدهد که مولانا از روی آگاهی و منظومهی فکری عرفان در راستای ابعاد شناختشناسی نومن خداوند و فنومن پدیدارها و اشیا مبادرت ورزیده است. البته به فراوانی تلاش کرده تا موضوع فهم و درک زمان را با ایجاد سیری منطقی و منسجم رعایت کند.
علمی- پژوهشی
ادبیات حماسی و اسطوره
محمدحسن جلالیان
چکیده
در سه داستان از شاهنامۀ فردوسی از سرزمینی در نواحی شمال شرقی ایران در حدود ماوراءالنهر یاد شده، که نام آن در دستنویسهای موجود به صورتهای گوناگونی ضبط شده است و مصححان شاهنامه و پژوهندگان جغرافیای آن در انتخاب از بین این صورتها با یکدیگر اتفاق نظر ندارند. از بین رفتن صورت اصلی نام این سرزمین و ثبت مغشوش و نادقیق آن در متون پهلوی ...
بیشتر
در سه داستان از شاهنامۀ فردوسی از سرزمینی در نواحی شمال شرقی ایران در حدود ماوراءالنهر یاد شده، که نام آن در دستنویسهای موجود به صورتهای گوناگونی ضبط شده است و مصححان شاهنامه و پژوهندگان جغرافیای آن در انتخاب از بین این صورتها با یکدیگر اتفاق نظر ندارند. از بین رفتن صورت اصلی نام این سرزمین و ثبت مغشوش و نادقیق آن در متون پهلوی و وجود صورتهای متشابه آن در سرزمینهای شرقی و شمال شرقی ایران در منابع تاریخی و جغرافیایی پس از اسلام و نیز برداشتهای نادرست و متناقض از گسترۀ جغرافیایی این ناحیه، علّتهای اصلی گزینشهای متفاوت مصحّحان شاهنامه گردیدهاند. برخی از صورتهای منتخب یا پیشنهادی برای نام این سرزمین کورشان، کوشان، کروشان، کهستان، کورستان و کویساراناند. در این نوشتار با دقّت در جزئیّات داستانهایی که نام این سرزمین در آنها به کار رفته و نیز بهرهگیری از آثار ایرانی باستان و متون فارسی میانه، خوانشی متفاوت از قرائتهایی که پیشتر مطرح شدهاند و از پشتوانۀ برخی از دستنویسها نیز برخوردار است، به شکل گَوِستان ارائه خواهد شد.
علمی- پژوهشی
بلاغت و دستور زبان فارسی
سیدعلی سینا رخشنده مند؛ علیرضا فولادی
چکیده
از جمله آرایهها و ترفندهای ادبی که از پیشینه و قدمت دیرینهای برخوردار است و با دستهبندیها، عناوین و نامگذاریهای مختلفی در کتابهای بلاغی عربی و فارسی ارائه شده «ردالعجز علی (الی) الصدر» یا «رد الصدر الی (علی) العجز» است. بهکارگیری «الی» به جای «علی» و جایگزینی «الصدر» به جای «العجز»، باعث ...
بیشتر
از جمله آرایهها و ترفندهای ادبی که از پیشینه و قدمت دیرینهای برخوردار است و با دستهبندیها، عناوین و نامگذاریهای مختلفی در کتابهای بلاغی عربی و فارسی ارائه شده «ردالعجز علی (الی) الصدر» یا «رد الصدر الی (علی) العجز» است. بهکارگیری «الی» به جای «علی» و جایگزینی «الصدر» به جای «العجز»، باعث شده است آنچه به زعم دستهای از کتابهای بلاغی تحت عنوان «رد العجز علی الصدر» آمده است، بهباور گروهی دیگر بر عکس -یعنی ردالصدر الی العجز- باشد. بلاغتپژوهان فارسی، منبع این اختلاف نظر را متوجه شمس قیس رازی مؤلف المعجم میدانند؛ بدین سبب، گروهی بهپیروی و انقیاد و دستهای دیگر به انتقاد و نقد نظر ایشان پرداختهاند؛ از همین روی این نوشتار -که با روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده برآن است تا با بازبینی سیر تاریخی و تطور این صنعت ادبی و اهمیت آن در اهمّ کتابهای بلاغی عربی- فارسی بهگونهای ویژه به اختلاف نظر در مورد بهکارگیری «علی» و «الی» بپردازد و این گونه مشخص خواهد شد که خاستگاه اولیه و منشأ این اختلاف نظرها- برخلاف آنچه که در کتابهای بلاغی فارسی بیان شده است- از بلاغت عربی و توسط سکاکی، نشأت گرفته است.
علمی- پژوهشی
ادبیات غنایی و تعلیمی
مقصود مصباح؛ ابراهیم پوردرگاهی؛ حمیدرضا فرضی
چکیده
گیاهان از دیرباز به عنوان یکی از منابع مهمّ غذا و دارو، مورد توجّه انسان بودهاست. نیاکان ما طیّ هزاران سال علاوه بر تأمین دارو، غذا و پوشاک، به شناخت بیشتری از گیاه دستیافته و از رنگ و بوی تعدادی از گیاهان، در نقّاشی، رنگرزی، عطر و آرایش استفادهکردهاند. نیل یکی ازگیاهان رنگزاست که به دلیل ثبات رنگ و قدرت بالای ترکیبپذیری ...
بیشتر
گیاهان از دیرباز به عنوان یکی از منابع مهمّ غذا و دارو، مورد توجّه انسان بودهاست. نیاکان ما طیّ هزاران سال علاوه بر تأمین دارو، غذا و پوشاک، به شناخت بیشتری از گیاه دستیافته و از رنگ و بوی تعدادی از گیاهان، در نقّاشی، رنگرزی، عطر و آرایش استفادهکردهاند. نیل یکی ازگیاهان رنگزاست که به دلیل ثبات رنگ و قدرت بالای ترکیبپذیری با طیف وسیعی از رنگهای طبیعیدیگر، مورد توجّه انسان بوده است. بازتابگستردۀ اینگیاه در شعر، حکایت از رونق و استفادۀ سالم پیشینیان از رنگ طبیعی نیل در کنار خواصّ درمانیآن دارد. در قرن ششم بنابه دلایلی؛ از قبیل رقابت، توسعۀ علم و یا فاضلانهگویی از سوی شاعران، کارکردهای درمانیگیاه نیز مانند اطّلاعات سایرعلوم، با کنایه و استعارههای دیریاب آمیخته شده و درک مفهوم شعر را دشوار ساخته است. این پژوهش برآن است که با استفاده از روش توصیفی_ تحلیلی، بازتاب نیل را از دیوانهای سنایی، انوری، خاقانی و نظامی استخراج کند به بررسی و تحلیل کارکردهای طبّی، ادبی و هنری و باورهای عامّۀ آن بپردازد.
علمی- پژوهشی
ادبیات غنایی و تعلیمی
فرامرز جلالت؛ ابراهیم دانش
چکیده
تحلیل روابط بینامتنی متونِ ادبیِ ژانرهای مختلف، یکی از راهکارهای عملی بررسی آمیختگی یا «همزیستی» انواع ادبی است. قابوسنامه و آثار نظامی به عنوان متونی کانونی در ادب فارسی، نقش رسانهای در دادوستد فرهنگی، ادبی و تمدّنی ایران داشتهاند. تأثیرپذیریِ نظامی از قابوسنامه با شواهد چشمگیر بینامتنی قابل اثبات است. از نشانههای ...
بیشتر
تحلیل روابط بینامتنی متونِ ادبیِ ژانرهای مختلف، یکی از راهکارهای عملی بررسی آمیختگی یا «همزیستی» انواع ادبی است. قابوسنامه و آثار نظامی به عنوان متونی کانونی در ادب فارسی، نقش رسانهای در دادوستد فرهنگی، ادبی و تمدّنی ایران داشتهاند. تأثیرپذیریِ نظامی از قابوسنامه با شواهد چشمگیر بینامتنی قابل اثبات است. از نشانههای مهم این تأثیرپذیری، رسوخِ اندیشگانی و زبانیِ قابوسنامه در آثار اوست. بررسی آثار نظامی و قابوسنامه، اهمیّت تعاملات بینامتنی را در همزیستی انواع ادبی نشان میدهد. این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی، بینامتنیّت قابوسنامه و آثار نظامی را با ارائة شواهد، بررسی-کرده، به این نتیجه رسیدهاست که تعاملات بینامتنی، آشکارا نشاندهندة دادوستد انواعِ مختلف ادبی است. عنصرالمعالی و نظامی هر دو به همزیستی انواع ادبی اشراف داشته، از این طریق گفتگویی بین انواع و آثار ادبی برقرارکردهاند. در قابوسنامه علاوه بر اختصاص بابهایی به غنا و حماسه، در مطاویِ مطالب تعلیمی نیز عناصر غنایی و حماسی بهکار رفتهاست. نظامی نیز به فراخورِ بافتِ متنی و موقعیّتی آثارِ غیرتعلیمی خود، از عناصر تعلیمی به عنوان اجزائی جداییناپذیر، استفادهکردهاست که از نمونههای بارز آن درج «اندرزنامه» در آثار غنایی و حماسی خود، بویژه در ادامة «ساقینامه»هاست. فراوانی بینامتنیّتِ ضمنی(تلمیح و اشاره) و صریح(عقد) نشانگر نبوغ و خلاقیّت نظامی در استفاده از میراث منثورّ پیش از خود بویژه قابوسنامه است. وی به این میراثِ گرانقدر جامة وزن، قافیه وتصاویر ادبی پوشانده، تا به آثار خود غنای محتوایی، اتّساع معنایی، انسجام متنی و جذّابیّت هنری بخشد.
علمی- پژوهشی
نظریه های ادبی
گلرخ کیانی؛ محمدعلی خزانه دارلو؛ علیرضا نیکویی
چکیده
زمان در نقد مضمونی یکی از موضوعات اساسی است و از میان منتقدان این حوزه، ژرژ پوله بیش از همه به مؤلفههای زمان و مکان توجه دارد. محور اساسی نقد پوله کاوش و بررسی چگونگی ارتباط با دنیای بیرونی است که با تأکید بر مؤلفههای زمان و مکان صورت میگیرد. تأکید بیدل دهلوی به «زمان» و «صیرورت» و ابعاد معرفتشناسی آن چه در مثنویها ...
بیشتر
زمان در نقد مضمونی یکی از موضوعات اساسی است و از میان منتقدان این حوزه، ژرژ پوله بیش از همه به مؤلفههای زمان و مکان توجه دارد. محور اساسی نقد پوله کاوش و بررسی چگونگی ارتباط با دنیای بیرونی است که با تأکید بر مؤلفههای زمان و مکان صورت میگیرد. تأکید بیدل دهلوی به «زمان» و «صیرورت» و ابعاد معرفتشناسی آن چه در مثنویها و چه در غزلیات از مؤلفههای اصلی اندیشهی اوست. بیدل در غزلیاتِ خود از طریق نمادها، تصاویر و استعارات، فضایی سوررئالیستی خلق میکند و برداشت متفاوت خود از زمان را که مطابق با جهانبینیِ عرفانی اوست ارائه میدهد. این پژوهش در پی آن است که ضمن ترسیم همبستههای مفهومی زمان و شبکه تصویری آن، مبانی فلسفی و عرفانی تلقی بیدل از زمان یعنی اندیشه وحدت وجود و حکمت هندی را نشان دهد. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی مفاهیم و تصاویر مرتبط با مقوله زمان در غزلیات بیدل دهلوی میپردازد و با رویکرد نقد مضمونی بر محوریت آرای پوله، ادراک بیدل از زمان حال، گذشته و آینده را در آیینهی تصاویر تکرارشونده بررسی میکند. دستآورد این تحقیق، این است که بیدل بنا به آموزههای حِکمی ِهندی و عرفان اسلامی به مراقبه و مکاشفه و تأمل و شهود بسیار بها میدهد و بسامد بالایِ واژگانی همچون «لحظه، لمحه، دَم و آن»، و دیگر ترکیباتِ مشابه مانند «چشم بر هم زدن»، «طَرفه العین» و «کاغذِ آتش رسیده»، «برق و شرر»، «برگ کاه در مقابلِ آتش، گردش چشم، آهوی رمیده.....» نشان از توجه بیدل به مقوله زمان است.
علمی- پژوهشی
تاریخ ادبیات ایران
سیدمهدی زرقانی
چکیده
چکیدهوقتی از سنت تاریخادبیاتنگاری فارسی سخن به میان میآید، غالباً نظرها معطوف میشود به ترجمة کتابهای تاریخ ادبیاتی اروپاییان که رویکردها، روشها و تمهیدات نوینی را در اختیار مورخان ادبی فارسیزبان قرار دادند. بنابراین، اولاً کتاب و ثانیاً ترجمه دو متغیر اصلی در انتقال میراث مغربزمین به قلمرو زبان فارسی قلمداد میشود. ...
بیشتر
چکیدهوقتی از سنت تاریخادبیاتنگاری فارسی سخن به میان میآید، غالباً نظرها معطوف میشود به ترجمة کتابهای تاریخ ادبیاتی اروپاییان که رویکردها، روشها و تمهیدات نوینی را در اختیار مورخان ادبی فارسیزبان قرار دادند. بنابراین، اولاً کتاب و ثانیاً ترجمه دو متغیر اصلی در انتقال میراث مغربزمین به قلمرو زبان فارسی قلمداد میشود. حال آنکه اولاً خیلی زودتر از آن که ترجمة کتابها چشم مورخان ادبی را به روی جهانهای تازه بگشاید، مقالات مطبوعاتی این نقش مهم را بر عهده گرفتند و ثانیاً کوشندگان این حوزه در سه خانوادة ژانری ترجمه، تألیف و ترجمه – تألیف فعالیت میکردند. در این میان روزنامه کاوه به اعتبار مشارکت و مساهمت نویسندگانی مثل محمد قزوینی، سید حسن تقی زاده، ابراهیم پور داوود، ادوارد براون، کریستن سن و دیگران بیش از دیگر مطبوعاتی بودند که به این بحث می پرداختند. پرسش اصلی مقاله در همین نقطه شکل میگیرد: سهم مقالات تاریخابیاتی که در روزنامة کاوه منتشر میشد، چه نقشی در انتقال میراث غربی داشت و چگونه؟ پرسشهای دیگری نظیر اینکه کدام چهرهها اثرگذارتر بودند و نسبت آثار اینها با گفتمانهای مسلط جامعة آن روزگار چگونه بود؟
علمی- پژوهشی
نظریه های ادبی
فاطمه حیات داوودی؛ محمدحسن حسن زاده نیری؛ اسد آبشیرینی
چکیده
اکوسایکولوژی به مطالعهی روان انسان در رابطه با محیط زیست میپردازد. روانی که بر اساس نظریهی ساختار شخصیّت فروید محصول ارتباط متقابل، متعامل و متعارض سه عامل "نهاد"(Id)، "خود"(ego) و "فراخود"(superego) است. البته اکوسایکولوژی در آنجا که به وارد کردن خدا در جهانبینی فرد اهمیت میدهد در تقابل با آراء فروید قرار میگیرد. حال ما با روشی ...
بیشتر
اکوسایکولوژی به مطالعهی روان انسان در رابطه با محیط زیست میپردازد. روانی که بر اساس نظریهی ساختار شخصیّت فروید محصول ارتباط متقابل، متعامل و متعارض سه عامل "نهاد"(Id)، "خود"(ego) و "فراخود"(superego) است. البته اکوسایکولوژی در آنجا که به وارد کردن خدا در جهانبینی فرد اهمیت میدهد در تقابل با آراء فروید قرار میگیرد. حال ما با روشی توصیفی- تحلیلی به این سؤال خواهیم پرداخت که طبیعت بر روح و روان و نوع رفتار و کنشهای افراد جامعهی داستانی جای خالی سلوچ دولتآبادی چه تأثیری داشته است؟ تا سلطهی عقل را که چنین بحرانهایی در ساختار شخصیّتی خانوادهی سلوچ رقم زده و باعث شده تعادل ایگوی آنها بر هم بخورد، نشان دهیم. نتایج پژوهش بیانگر این است که سلطهی عقل در این رمان با مکانیزه کردن کشاورزی توسط میرزا حسن بدون توجه به سازگاری با محیط و افراد آن سلوچ را با تکانشهای آشوبناک "نهاد"، مرگان را با سوگواری و ماخولیا، ابراو را با ناتوانی "ایگو"ی وی در تعادل برقرار کردن بین "نهاد"، "فراخود" و جهان بیرونی، عباس را با اختلال شخصیّت ضد اجتماعی و هاجر را با اختلال شخصّیت وابسته مواجه کرده است. سلطهی عقل چون بدون توجه به تابآوری محیط و افراد آن منطقه به کار گرفته شده، تعادل ایگوی شخصیّتهای رمان را به هم زده و آنان را دچار اختلالاتی در شخصیّت کرده است که علت چنین اختلالاتی را میتوان در عدم مشارکت عاطفی ناخودآگاه شخصیّتهای رمان با پدیدههای طبیعی به تأثیرپذیری از جهان سرمایهداری و اومانیسم عصر روشنگری دید.
علمی- پژوهشی
نظریه های ادبی
فاطمه مظفری؛ فیروزه عامری؛ عفت السادات حسینی
چکیده
برخی از نظریهپردازان فمنیسم بر این باورند که در تحلیل فوکو از مفهوم قدرت، مسئلۀ انقیاد یا غلبۀ جنسیتی به وضوع تبیین نشدهاست. از این رو، آنان به واسطۀ تلفیق مؤلفههای فوکویی قدرت با مفاهیم فمنیسم، رویکرد فمنیسم فوکویی را ابداع نمودهاند تا به مسئلۀ سلطه در روابط جنسیتی پاسخ قانع کننده-ای دهند. آنها معتقدند که جنسیت، مسئلهای ...
بیشتر
برخی از نظریهپردازان فمنیسم بر این باورند که در تحلیل فوکو از مفهوم قدرت، مسئلۀ انقیاد یا غلبۀ جنسیتی به وضوع تبیین نشدهاست. از این رو، آنان به واسطۀ تلفیق مؤلفههای فوکویی قدرت با مفاهیم فمنیسم، رویکرد فمنیسم فوکویی را ابداع نمودهاند تا به مسئلۀ سلطه در روابط جنسیتی پاسخ قانع کننده-ای دهند. آنها معتقدند که جنسیت، مسئلهای ذاتی و بیولوژیکی نیست؛ بلکه توسط صاحبان قدرت یک جامعه، تولید و به سوژهها القاء میگردد. به همین دلیل سوژهها پس از پذیرش ایدهالهای زنانگی ساخته شده به عنوان گفتمانهای حقیقی، به طور داوطلبانه به خود-انضباطی میپردازند که همان اطاعت از نظام مردسالاری است. از این رو، فمنیستها میکوشند تا علیه هنجارهای زنانگی نهادینه شده مقاومت کنند و به زنان آزادی بخشند. پژوهش حاضر با هدف شناساندن مبانی این رویکرد به علاقمندان حوزۀ نقد ادبی و آشنا ساختن آنان با نظریهپردازان موجهای مختلف آن، میکوشد تا آگاهی مخاطبان را نسبت به نوینسازی قدرت مردسالار دو چندان سازد. همچنین نشان میدهد که چگونه صادق هدایت در داستان «عروسک پشت پرده»، با توصیف شیفتگی شخصیت اصلی داستان نسبت به زنِ مجسمه، بهطورضمنی ویژگیهای زن ایدهال جامعۀ نوین مردسالار را ترسیم کرده است. بهعلاوه بیان میکند وجود شخصیت دختری به نام درخشنده در این داستان حاکی از آن است که زنان جامعه به دنبال کشف گفتمانهای جنسیتی تولید شده هستند تا بتوانند با اِعمال قدرت انضباطی بر خود و محصور کردن خودشان در دستگاه سراسربین و با اعمال تکنیکهای القاء شده توسط نظام مردسالار برخود توجه مردان را جلب نمایند.