مقالاتی که در سامانه ثبت شده و تمامی فرآیند ارزیابی و داوری را طی کرده و اصلاحات بازنگری (در صورت لزوم) به انجام رسیده باشد، در صورتی که سردبیر نشریه آنها را در وضعیت پذیرش آنلاین قرارد داده باشد در قسمت مقالات آماده انتشار نمایش داده میشود.
علمی- پژوهشی
نظریه های ادبی
مهدی باقری؛ محمد خاکپور؛ محمد مهدی پور
چکیده
نقد آثار برجسته در همۀ ادوار از بدو ظهور آن اثر امری رایج و شایع بوده است و اهمیّت پژوهش در این زمینه کمتر از ارزش آثار خلق شده نیست. در قرن دوازدهم هجری امامبخش صهبایی از جمله منتقدانی است که میراثدار نظریههای ادبی ادیبانی چون مُنیر لاهوری، آزاد بلگرامی و سراجالدین علیخان آرزو است که باعث شکلگیری این شاخۀ ادبی در شبه قاره ...
بیشتر
نقد آثار برجسته در همۀ ادوار از بدو ظهور آن اثر امری رایج و شایع بوده است و اهمیّت پژوهش در این زمینه کمتر از ارزش آثار خلق شده نیست. در قرن دوازدهم هجری امامبخش صهبایی از جمله منتقدانی است که میراثدار نظریههای ادبی ادیبانی چون مُنیر لاهوری، آزاد بلگرامی و سراجالدین علیخان آرزو است که باعث شکلگیری این شاخۀ ادبی در شبه قاره شد. رسالۀ "شرح سهنثر ظهوری" از جمله آثاری است که میتوان آن را تبلور اندیشههای جدید صهبایی دانست که در نتیجۀ تحلیل و نقد عناصر زبانی و بلاغی رسالۀ مزبور به دست آمده است. امتیاز دیدگاههای صهبایی، در حوزۀ نقد ادبی در عین تازگى، علمى و منسجم بودن آن است. مظاهر عدول از مقتضای ظاهر(وضع مُظهر در موضع مُضمر)، استعمال واژه موقوف بر سماع یا قیاس، شعر دو لَخت(مطلع دو لختی)، طَرفِ وقوع(استعارۀ ایهامی کنایی)، مناسبات الفاظ در کلام، اطلاق و حَملِ الفاظ تازگی و بیسابقه بودن دیدگاه او را به وضوح نشان میدهد. بسیاری از اصطلاحات موجود در آثار او صورت اولیّه تعبیراتی است که امروز در مکاتب نقد ادبی جدید در دنیا مطرح میشود؛ مثلاً او "کلمهبندی" را تقریباً به مفهوم texture یا همان "بافت" و "استخوانبندی" را به معنی structure یا "ساختار"به کار میبرد. اصطلاح استعارۀ ایهامی کنایی(طَرف وقوع) بعد از خانِ آرزو، ظاهراً فقط در آثار صهبایی آمده است. صهبایی ارزش استعاره در آفرینشهای ادبی را منوط به پیچیدگی و دیریابی و کاربرد آن در آثار فحول ادبی میداند. این مقاله با رویکرد تحلیلی- توصیفی میکوشد
علمی- پژوهشی
تصوف و عرفان
الهه بیات زرند
چکیده
نمادها تصویرهایی قدرتمند هستند که انبوهی از مفاهیم و اساطیر فرهنگی را در قالب یک خوشۀ معنایی صورتبندی میکنند. این خوشههای معنایی طی فرایندهای خلاق ادبی تولید میشوند و بخشی از حافظۀ فرهنگی ما را تشکیل میدهند. یکی از این نمادها که در متون ایرانی قبل از اسلام تولید شده و در حافظۀ فرهنگی جامعۀ پس از اسلام باقی مانده و در صورتبندیهای ...
بیشتر
نمادها تصویرهایی قدرتمند هستند که انبوهی از مفاهیم و اساطیر فرهنگی را در قالب یک خوشۀ معنایی صورتبندی میکنند. این خوشههای معنایی طی فرایندهای خلاق ادبی تولید میشوند و بخشی از حافظۀ فرهنگی ما را تشکیل میدهند. یکی از این نمادها که در متون ایرانی قبل از اسلام تولید شده و در حافظۀ فرهنگی جامعۀ پس از اسلام باقی مانده و در صورتبندیهای جدیدی در سنت شعری و عرفانی فارسی استمرار یافته، سیمرغ است. این صورتبندیهای متعدد نشان میدهد که سیمرغ در فرهنگ ایرانی به یک دال مرکزی تبدیل شده و بازخوانی بینامتنی کدهای رمزگذاری شده در آن میتواند تفکر اسطورهای و سنت فکری رمزآلود انسان ایرانی در سدههای گذشته را برای نسل جدید فهمپذیر کند. با عنایت به این موضوع، مقالۀ حاضر با تکنیک قرائت تنگاتنگ و با تکیه بر شواهد متنی موجود در پیکرۀ ادبیات پیشااسلام و پسااسلام میکوشد ضمن تاکید بر سمبلیسم غنی این پرنده، سیر تطور معنایی آن را در دورههای مختلف تاریخی تا قرن هفتم واکاوی کند و چرایی و چگونگی این چرخشهای معنایی را به یک مسئله تبدیل کند. بر این اساس، مقالۀ حاضر تلاش میکند به این سؤال پاسخ دهد که سیمرغ در پیکرۀ متون ادبی پسااسلام چه تفاوتی با متون پیش از اسلام دارد و در صورتبندیهای متعدد آن چه نوع دستکاریهای خلاقانهای در صورت و محتوای آن رخ داده است؟
علمی- پژوهشی
تصوف و عرفان
آرزو پوریزدانپناه کرمانی؛ زینب شیخ حسینی
چکیده
مکتوبات یکی از گونههای مهم ادبیّات و انواع نثر فارسی است که در دورههای مختلف تاریخی از نظر ادبی، اجتماعی، تاریخی و سیاسی از اهمّیت شایانی برخوردار بوده است. عرفای اسلامی با استفاده از فن مکتوبنگاری و با پیروی از پیشوایان دین، اقدام به نگارش نامههایی برای انتقال آموزههای عرفانی و هدایت سالکان طریقت کردهاند. عبدالله قطب یکی ...
بیشتر
مکتوبات یکی از گونههای مهم ادبیّات و انواع نثر فارسی است که در دورههای مختلف تاریخی از نظر ادبی، اجتماعی، تاریخی و سیاسی از اهمّیت شایانی برخوردار بوده است. عرفای اسلامی با استفاده از فن مکتوبنگاری و با پیروی از پیشوایان دین، اقدام به نگارش نامههایی برای انتقال آموزههای عرفانی و هدایت سالکان طریقت کردهاند. عبدالله قطب یکی از عارفان برجستة قرن نهم هجری است که اقدام به تأسیس جامعهای آرمانی و مدینهای فاضله با عنوان «اخوان آباد» در حوالی جهرم کرد. وی از طریق نگارش مکتوبات به ادارة این جامعة آرمانی و هدایت و تعلیم مریدان خود پرداخت؛ مکتوباتی که هم از نظر نثر شیوای فارسی و هم از نظر دربرداشتن نکات ارزشمند عرفانی برای ارشاد و تعلیم سالکان درخور توجّه است. بر این اساس، در این جستار با روش تحلیلی ـ توصیفی ساختار مکاتیب قطب مورد بررسی قرار گرفته است. یافتههای تحقیق حکایت از آن دارد ویژگیهای سبکی نگارش قطب، یعنی گرایش به سادهنویسی و ایجاز و اختصار، ساختار مکتوبات وی را دستخوش تغییر قرارداده و همین امر سبب تفاوت مکاتیب قطب در قیاس با سایر مکتوبات عرفانی شده است. این مکتوبات در زمرة مکتوبات اخوانی و چند سویه جای میگیرد.
علمی- پژوهشی
بلاغت و دستور زبان فارسی
سیدعلی سینا رخشنده مند؛ علیرضا فولادی
چکیده
از جمله آرایهها و ترفندهای ادبی که از پیشینه و قدمت دیرینهای برخوردار است و با دستهبندیها، عناوین و نامگذاریهای مختلفی در کتابهای بلاغی عربی و فارسی ارائه شده «ردالعجز علی (الی) الصدر» یا «رد الصدر الی (علی) العجز» است. بهکارگیری «الی» به جای «علی» و جایگزینی «الصدر» به جای «العجز»، باعث ...
بیشتر
از جمله آرایهها و ترفندهای ادبی که از پیشینه و قدمت دیرینهای برخوردار است و با دستهبندیها، عناوین و نامگذاریهای مختلفی در کتابهای بلاغی عربی و فارسی ارائه شده «ردالعجز علی (الی) الصدر» یا «رد الصدر الی (علی) العجز» است. بهکارگیری «الی» به جای «علی» و جایگزینی «الصدر» به جای «العجز»، باعث شده است آنچه به زعم دستهای از کتابهای بلاغی تحت عنوان «رد العجز علی الصدر» آمده است، بهباور گروهی دیگر بر عکس -یعنی ردالصدر الی العجز- باشد. بلاغتپژوهان فارسی، منبع این اختلاف نظر را متوجه شمس قیس رازی مؤلف المعجم میدانند؛ بدین سبب، گروهی بهپیروی و انقیاد و دستهای دیگر به انتقاد و نقد نظر ایشان پرداختهاند؛ از همین روی این نوشتار -که با روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده برآن است تا با بازبینی سیر تاریخی و تطور این صنعت ادبی و اهمیت آن در اهمّ کتابهای بلاغی عربی- فارسی بهگونهای ویژه به اختلاف نظر در مورد بهکارگیری «علی» و «الی» بپردازد و این گونه مشخص خواهد شد که خاستگاه اولیه و منشأ این اختلاف نظرها- برخلاف آنچه که در کتابهای بلاغی فارسی بیان شده است- از بلاغت عربی و توسط سکاکی، نشأت گرفته است.
کلیدواژه: ردالصدر علی(الی) العجز، ردالعجز علی (الی) الصدر، بلاغت، بدیع، تطور.
علمی- پژوهشی
نظریه های ادبی
گلرخ کیانی؛ محمدعلی خزانه دارلو؛ علیرضا نیکویی
چکیده
زمان در نقد مضمونی یکی از موضوعات اساسی است و از میان منتقدان این حوزه، ژرژ پوله بیش از همه به مؤلفههای زمان و مکان توجه دارد. محور اساسی نقد پوله کاوش و بررسی چگونگی ارتباط با دنیای بیرونی است که با تأکید بر مؤلفههای زمان و مکان صورت میگیرد. تأکید بیدل دهلوی به «زمان» و «صیرورت» و ابعاد معرفتشناسی آن چه در مثنویها ...
بیشتر
زمان در نقد مضمونی یکی از موضوعات اساسی است و از میان منتقدان این حوزه، ژرژ پوله بیش از همه به مؤلفههای زمان و مکان توجه دارد. محور اساسی نقد پوله کاوش و بررسی چگونگی ارتباط با دنیای بیرونی است که با تأکید بر مؤلفههای زمان و مکان صورت میگیرد. تأکید بیدل دهلوی به «زمان» و «صیرورت» و ابعاد معرفتشناسی آن چه در مثنویها و چه در غزلیات از مؤلفههای اصلی اندیشهی اوست. بیدل در غزلیاتِ خود از طریق نمادها، تصاویر و استعارات، فضایی سوررئالیستی خلق میکند و برداشت متفاوت خود از زمان را که مطابق با جهانبینیِ عرفانی اوست ارائه میدهد. این پژوهش در پی آن است که ضمن ترسیم همبستههای مفهومی زمان و شبکه تصویری آن، مبانی فلسفی و عرفانی تلقی بیدل از زمان یعنی اندیشه وحدت وجود و حکمت هندی را نشان دهد. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی مفاهیم و تصاویر مرتبط با مقوله زمان در غزلیات بیدل دهلوی میپردازد و با رویکرد نقد مضمونی بر محوریت آرای پوله، ادراک بیدل از زمان حال، گذشته و آینده را در آیینهی تصاویر تکرارشونده بررسی میکند. دستآورد این تحقیق، این است که بیدل بنا به آموزههای حِکمی ِهندی و عرفان اسلامی به مراقبه و مکاشفه و تأمل و شهود بسیار بها میدهد و بسامد بالایِ واژگانی همچون «لحظه، لمحه، دَم و آن»، و دیگر ترکیباتِ مشابه مانند «چشم بر هم زدن»، «طَرفه العین» و «کاغذِ آتش رسیده»، «برق و شرر»، «برگ کاه در مقابلِ آتش، گردش چشم، آهوی رمیده.....» نشان از توجه بیدل به مقوله زمان است.
علمی- پژوهشی
ادبیات غنایی و تعلیمی
مقصود مصباح؛ ابراهیم پوردرگاهی؛ حمیدرضا فرضی
چکیده
گیاهان از دیرباز به عنوان یکی از منابع مهمّ غذا و دارو، مورد توجّه انسان بودهاست. نیاکان ما طیّ هزاران سال علاوه بر تأمین دارو، غذا و پوشاک، به شناخت بیشتری از گیاه دستیافته و از رنگ و بوی تعدادی از گیاهان، در نقّاشی، رنگرزی، عطر و آرایش استفادهکردهاند. نیل یکی ازگیاهان رنگزاست که به دلیل ثبات رنگ و قدرت بالای ترکیبپذیری ...
بیشتر
گیاهان از دیرباز به عنوان یکی از منابع مهمّ غذا و دارو، مورد توجّه انسان بودهاست. نیاکان ما طیّ هزاران سال علاوه بر تأمین دارو، غذا و پوشاک، به شناخت بیشتری از گیاه دستیافته و از رنگ و بوی تعدادی از گیاهان، در نقّاشی، رنگرزی، عطر و آرایش استفادهکردهاند. نیل یکی ازگیاهان رنگزاست که به دلیل ثبات رنگ و قدرت بالای ترکیبپذیری با طیف وسیعی از رنگهای طبیعیدیگر، مورد توجّه انسان بوده است. بازتابگستردۀ اینگیاه در شعر، حکایت از رونق و استفادۀ سالم پیشینیان از رنگ طبیعی نیل در کنار خواصّ درمانیآن دارد. در قرن ششم بنابه دلایلی؛ از قبیل رقابت، توسعۀ علم و یا فاضلانهگویی از سوی شاعران، کارکردهای درمانیگیاه نیز مانند اطّلاعات سایرعلوم، با کنایه و استعارههای دیریاب آمیخته شده و درک مفهوم شعر را دشوار ساخته است. این پژوهش برآن است که با استفاده از روش توصیفی_ تحلیلی، بازتاب نیل را از دیوانهای سنایی، انوری، خاقانی و نظامی استخراج کند به بررسی و تحلیل کارکردهای طبّی، ادبی و هنری و باورهای عامّۀ آن بپردازد.
علمی- پژوهشی
نظریه های ادبی
ابراهیم اقبالی؛ اباصلت احمدی دیزج؛ محمد خاکپور؛ محمدرضا عابدی
چکیده
مشتاقان فرهنگ و ادب ایرانی همواره در کشورهایی مانند هند، پاکستان، افغانستان و ... در پی التذاذ ادبی و دریافت صحیح از متون فارسی بوده، در تفهیم آنها اهتمام ورزیده و به شرح آثاری مثل شرفنامه نظامی گنجوی پرداختهاند. نگارندگان در این مقاله به روش کتابخانهای به کاربرد واژهها، ریختشناسی نوشتاری و دستور زبان در نسخ خطی شروح شرفنامة ...
بیشتر
مشتاقان فرهنگ و ادب ایرانی همواره در کشورهایی مانند هند، پاکستان، افغانستان و ... در پی التذاذ ادبی و دریافت صحیح از متون فارسی بوده، در تفهیم آنها اهتمام ورزیده و به شرح آثاری مثل شرفنامه نظامی گنجوی پرداختهاند. نگارندگان در این مقاله به روش کتابخانهای به کاربرد واژهها، ریختشناسی نوشتاری و دستور زبان در نسخ خطی شروح شرفنامة نظامی گنجوی تأکید نموده با توجه به ویژگیهای زبانی و سبکی آنها را به دلیل هم-پوشانی و همسانی نثرشان توصیف میکنند. نتایج این بررسی بعد از معرفی مختصر نسخ خطی شروح شرفنامه بهعنوان متون علمی- ادبی نشاندهندۀ آن است که همه شارحان با نگرش به محدوده مکانی آنها، شبهقاره هند، بر زبان فارسی تسلط خوبی داشته و معانی و مفاهیم را با واژگان و جملاتی ساده، قابلفهم، صریح، روشن و منطبق با زبان معیار هند و حتی ایران آن زمان مستقیم انتقال دادهاند. در عین سادهنویسی، از واژههای عربی و بومی یا اصطلاحات فنون ادبی و دیگر علوم و نیز آیات قرآنی و احادیث و عبارتهای عربی بهره برده، از اطناب و زیادهگویی و کاربرد واژههای مترادف و پیدرپی پرهیزکردهاند. علاوه بر این در شروح خطی مختصات دستوری مانند ترکیبات نحوی اضافی وصفی، ترکیبات و تکیهکلامهای عربی، آیات و احادیث، افعل تفضیل، حروف و اسامی و افعال ساده و کهن استفادهشده و نثر آنها را از یکدستی دور کرده است پس سبک آنها ازنظر واژگان و ریختشناسی، در مؤلفههای گزینش، ابداع و ساخت واژگان و رسمالخط بیشتر منطبق با ویژگیهای نثر دوره غزنوی و سلجوقی (بینابین) بوده، نشانگر علمی بودن نثرآنهاست.
علمی- پژوهشی
نظریه های ادبی
فاطمه مظفری؛ فیروزه عامری؛ عفت السادات حسینی
چکیده
برخی از نظریهپردازان فمنیسم بر این باورند که در تحلیل فوکو از مفهوم قدرت، مسئلۀ انقیاد یا غلبۀ جنسیتی به وضوع تبیین نشدهاست. از این رو، آنان به واسطۀ تلفیق مؤلفههای فوکویی قدرت با مفاهیم فمنیسم، رویکرد فمنیسم فوکویی را ابداع نمودهاند تا به مسئلۀ سلطه در روابط جنسیتی پاسخ قانع کننده-ای دهند. آنها معتقدند که جنسیت، مسئلهای ...
بیشتر
برخی از نظریهپردازان فمنیسم بر این باورند که در تحلیل فوکو از مفهوم قدرت، مسئلۀ انقیاد یا غلبۀ جنسیتی به وضوع تبیین نشدهاست. از این رو، آنان به واسطۀ تلفیق مؤلفههای فوکویی قدرت با مفاهیم فمنیسم، رویکرد فمنیسم فوکویی را ابداع نمودهاند تا به مسئلۀ سلطه در روابط جنسیتی پاسخ قانع کننده-ای دهند. آنها معتقدند که جنسیت، مسئلهای ذاتی و بیولوژیکی نیست؛ بلکه توسط صاحبان قدرت یک جامعه، تولید و به سوژهها القاء میگردد. به همین دلیل سوژهها پس از پذیرش ایدهالهای زنانگی ساخته شده به عنوان گفتمانهای حقیقی، به طور داوطلبانه به خود-انضباطی میپردازند که همان اطاعت از نظام مردسالاری است. از این رو، فمنیستها میکوشند تا علیه هنجارهای زنانگی نهادینه شده مقاومت کنند و به زنان آزادی بخشند. پژوهش حاضر با هدف شناساندن مبانی این رویکرد به علاقمندان حوزۀ نقد ادبی و آشنا ساختن آنان با نظریهپردازان موجهای مختلف آن، میکوشد تا آگاهی مخاطبان را نسبت به نوینسازی قدرت مردسالار دو چندان سازد. همچنین نشان میدهد که چگونه صادق هدایت در داستان «عروسک پشت پرده»، با توصیف شیفتگی شخصیت اصلی داستان نسبت به زنِ مجسمه، بهطورضمنی ویژگیهای زن ایدهال جامعۀ نوین مردسالار را ترسیم کرده است. بهعلاوه بیان میکند وجود شخصیت دختری به نام درخشنده در این داستان حاکی از آن است که زنان جامعه به دنبال کشف گفتمانهای جنسیتی تولید شده هستند تا بتوانند با اِعمال قدرت انضباطی بر خود و محصور کردن خودشان در دستگاه سراسربین و با اعمال تکنیکهای القاء شده توسط نظام مردسالار برخود توجه مردان را جلب نمایند.
علمی- پژوهشی
نظریه های ادبی
محمد خسروی شکیب
چکیده
منطق الطیر عطار از آثار عرفانی برجسته در ادبیات فارسی است که در ساختاری روایی، به قصۀ فراخوان کمّی و کیفی «مرغان جهان» و تلاش جمعی آنها برای رسیدن به «سیمرغ» می پردازد. «حکایت» مهمترین ابزار عطار، در شکل دهی به ساختار این بسیج جمعی است. او در ساختار منطق الطیر از 194 «حکایت» استفاده کرده شده است. سوال این است که ...
بیشتر
منطق الطیر عطار از آثار عرفانی برجسته در ادبیات فارسی است که در ساختاری روایی، به قصۀ فراخوان کمّی و کیفی «مرغان جهان» و تلاش جمعی آنها برای رسیدن به «سیمرغ» می پردازد. «حکایت» مهمترین ابزار عطار، در شکل دهی به ساختار این بسیج جمعی است. او در ساختار منطق الطیر از 194 «حکایت» استفاده کرده شده است. سوال این است که کارکرد این حکایت ها چیست و چرا «عطار» بر استفاده از این نوع روایی، اصرار دارد؟ پیش فرض این است که حکایت یکی از تمهیدات مورد نیاز برای شکل دهی به بسیج جمعی است و عطار آگاهانه تلاش می کند تا ساختار منطق الطیر را بر «حکایت» استوار سازد. «هدهد» به عنوان رهبر، همواره تلاش می کند تا در گفتگوی خود با دیگر مرغان، از «حکایت» به عنوان یک ابزار، استفاده کند. استفاده از «حکایت»، تبدیل قصۀ «من» به «ما» را آسان می کند و موجب همراهی می شود. «حکایت» موجب خلق بحران و اضطرار شدید می شود و الزام نمایشی فراخوان مورد نظر «هدهد» را تشدید می کند. با استفاده از «حکایت» می توان خیر و منفعت جمعی را برجسته کرد و موجب تشدید جامعه پذیری و جهان بینی مشترک شد. ساخت های روایی، مفتون سازی و تسخیر ذهن را آسان می کنند و بر قدرت ترغیبی و متقاعدسازی زبان می افزایند.
در این مقاله تلاش می شود تا اهمیت و ضرورت استفاده از «حکایت» در متن منطق الطیر، با روش کیفی و تحلیلی – توصیفی ، مورد بررسی و نقد کارکردشناختی قرار گیرد.