نرگس اسکویی
دوره 67، شماره 230 ، مهر 1393، صفحه 1-23
چکیده
لحن که مهمترین عامل فضاسازی و تأثیرگذاری بر مخاطب در شعر است، از دو منبع خلق و خوی راوی و عوامل و جزئیات ساختاری و سبکی شعر نشأت میگیرد. خاقانی روحیهای حساس و زودرنج دارد. این خصلت به اضافۀ پایبندی به اعتقادات مذهبی و آموزههای عرفانی چون استغنا و آزادگی، موجب بروز کنشهایی مبارزهطلبانه و حماسی در برابر بسیاری از نیروها و پدیدهها ...
بیشتر
لحن که مهمترین عامل فضاسازی و تأثیرگذاری بر مخاطب در شعر است، از دو منبع خلق و خوی راوی و عوامل و جزئیات ساختاری و سبکی شعر نشأت میگیرد. خاقانی روحیهای حساس و زودرنج دارد. این خصلت به اضافۀ پایبندی به اعتقادات مذهبی و آموزههای عرفانی چون استغنا و آزادگی، موجب بروز کنشهایی مبارزهطلبانه و حماسی در برابر بسیاری از نیروها و پدیدهها و در نتیجه، تولد حماسههای شخصی در شعر خاقانی با محوریت خود شاعر شده است که در ادبیات ما کمنظیر است. این خلق و خوی سلحشورانه در کنار عوامل سبکی دیگر چون حرکت و پویایی در ارکان مختلف سخن، بهرهمندی از موسیقی پرطنین و قوی درونی و بیرونی شعر که نقش بسیار تأثیرگذار در ایجاد لحن حماسی در شعر دارد، گزینش واژگان خاص و هماهنگ با حماسه، آفرینش صورتهای خیالی متناسب با جنگاوری، اغراق و نیز تلمیحات حماسی و پهلوانی سبب بروز لحن حماسی در بسیاری از اشعار خاقانی شدهاست. در این مقاله به بررسی ساختاری و سبکشناختی عوامل فکری و عاطفی، ادبی و زیباشناختی مؤثر در پیدایش لحن حماسی در شعر خاقانی شروانی پرداختهایم.
بتول اشرفی؛ گیتی تاکی؛ محمد بهنام فر
دوره 67، شماره 230 ، مهر 1393، صفحه 26-47
چکیده
خویشکاریها و شخصیتپردازی دو رکن اساسی در داستاننویسی است. خویشکاریها به پارهای از عملکردهای محدود برای پیشبرد سیر طبیعی داستان و شخصیتپردازی به نحوۀ گزینش، چیدمان و ورود شخصیتها به داستان و نقش شخصیتها در داستان میپردازد. پژوهش حاضر به بررسی خویشکاریها برمبنای دیدگاه پراپ و نحوۀ شخصیتپردازی بر مبنای دیدگاه ...
بیشتر
خویشکاریها و شخصیتپردازی دو رکن اساسی در داستاننویسی است. خویشکاریها به پارهای از عملکردهای محدود برای پیشبرد سیر طبیعی داستان و شخصیتپردازی به نحوۀ گزینش، چیدمان و ورود شخصیتها به داستان و نقش شخصیتها در داستان میپردازد. پژوهش حاضر به بررسی خویشکاریها برمبنای دیدگاه پراپ و نحوۀ شخصیتپردازی بر مبنای دیدگاه پراپ و ریمون-کنان در داستان حضرت سلیمان (ع) در متن قرآن پرداخته است. نتایج حاکی از این است که: (1) علیرغم استفاده از خویشکاریهای مشابه داستانهای عامیانه، پارهای از خویشکاریهای قرآن کریم از لحاظ تیپ با تقسیمبندی پراپ مطابقت کامل ندارد. (2) این خویشکاریها هدفمند، مختصر، و در مواردی معنویاند. (3) داستانهای کوتاه ذکر شده دربارة سلیمان(ع) در قرآن همه یک حرکت دارند. به جز داستان ذکر شده در سورۀ انبیاء که از طریق خویشکاری کار دشوار بسط یافته، در سه داستان دیگر بسط از طریق خویشکاری کار دشوار و کشمکش-پیروزی دیده نمیشود. علاوه بر این، علیرغم ماهیت متفاوت بعضی از خویشکاریها با تحلیل پراپ، شاهد تطابق نسبی الگوهای این داستانها با الگوهای چهارگانهی پراپ هستیم. (4) تفاوتهای کشفشده در تحلیل شخصیتپردازی از جمله: یاریگری موجودات شریر برای قهرمان نیز مؤید ماهیت متفاوت این داستانها با افسانههاست.
میرجلیل اکرمی؛ حسین رسول زاده
دوره 67، شماره 230 ، مهر 1393، صفحه 49-71
چکیده
یکی از نوآوریهای ادبی در دورة مشروطه به نگارش درآمدن «نمایشنامه» است. بعد از نمایشنامههای منثور، نمایشنامههای منظوم نیز با اقتباس از آثار کلاسیک فارسی (از جمله آثار نظامی و شاهنامة فردوسی)، به نگارش آمدند. نمایشنامههای منظوم که به حوزة شعر- به جهت داشتن وزن- نزدیکتر بودند، خود به سه نوع تقسیم میشوند: 1) نمایشنامههای ...
بیشتر
یکی از نوآوریهای ادبی در دورة مشروطه به نگارش درآمدن «نمایشنامه» است. بعد از نمایشنامههای منثور، نمایشنامههای منظوم نیز با اقتباس از آثار کلاسیک فارسی (از جمله آثار نظامی و شاهنامة فردوسی)، به نگارش آمدند. نمایشنامههای منظوم که به حوزة شعر- به جهت داشتن وزن- نزدیکتر بودند، خود به سه نوع تقسیم میشوند: 1) نمایشنامههای منظومی که در صحنه به اجرا درآمدهاند(مانند نمایشنامههای تقی رفعت) 2) نمایشنامههایی که با موسیقی همراه بودند «اُپرا»(برخی از آثار میرزاده عشقی) 3) نمایشنامههای منظومی که عنصر شعری و جنبة توصیفی در آنها بسامد بالایی دارد و قابل اجرا در صحنه نیستند. نوع سوم که به آنها «نمایشنامههای خواندنی»(Close drama) یا «شعر نمایشی»(Dramatic poets) اطلاق میشود، یکی از مهمترین دستاوردهای شعر معاصر فارسی است که از تلفیق شعر و نمایش به وجود آمدهاند. «سه تابلو مریم» از عشقی، «افسانة» نیما و «دو مرغ بهشتی و هذیان دل» از شهریار و همچنین برخی اشعار منوچهر شیبانی و شاملو و اخوان ثالث در ردیف اشعار نمایشی قرار دارند. در این پژوهش، با نگاهی به پیدایش انواع نمایشنامهها به بررسی تأثیرات نمایشنامه در شعر معاصر ـ در حوزة ساختار و شکل و زبان و صور خیال ـ پرداخته شده و ویژگیهای «شعر نمایشی» که از دستاوردهای این تأثیرات است، با ذکر نمونههای موفق، بررسی شده است.
پریسا اورک موردغفاری
دوره 67، شماره 230 ، مهر 1393، صفحه 73-90
چکیده
منظومه زهره و منوچهر ایرج میرزا و داستان عزیز و غزال سیداشرف الدین گیلانی، نمونهای از داستانهای عاشقانه عصر مشروطه است که تحت تأثیر ادبیات اروپایی شکل گرفته است. این پژوهش به تحلیل و مقایسه ساختاری و محتوایی داستان زهره و منوچهر و عزیز و غزال که هر دو به تقلید از منظومه ونوس و آدونیس ویلیام شکسپیر، شاعر انگلیسی نگارش یافته است، ...
بیشتر
منظومه زهره و منوچهر ایرج میرزا و داستان عزیز و غزال سیداشرف الدین گیلانی، نمونهای از داستانهای عاشقانه عصر مشروطه است که تحت تأثیر ادبیات اروپایی شکل گرفته است. این پژوهش به تحلیل و مقایسه ساختاری و محتوایی داستان زهره و منوچهر و عزیز و غزال که هر دو به تقلید از منظومه ونوس و آدونیس ویلیام شکسپیر، شاعر انگلیسی نگارش یافته است، میپردازد. بررسی عناصر ساختاری و درون متنی این دو منظومه، نشان دهندۀ میزان توفیق ایرجمیرزا در نظم این داستان عاشقانه است. اگرچه اثر سیداشرف الدین، به شکلی ساده و ابتدایی، همه عناصر سازنده داستان، از جمله: طرح، شخصیت، زاویه دید، صحنه پردازی و غیره را دارد، اما فاقد کیفیتی است که معمولاً داستانهای موفق از آن برخوردارند. این پژوهش در تلاش است تا با بیان خصایص ساختاری و محتوایی هر دو اثر، دلایل تفوّق ایرج میرزا را در پردازش این اثر هنرمندانه، آشکار سازد.
منظومه زهره و منوچهر ایرج میرزا و داستان عزیز و غزال سیداشرف الدین گیلانی، نمونهای از داستانهای عاشقانه عصر مشروطه است که تحت تأثیر ادبیات اروپایی شکل گرفته است. این پژوهش به تحلیل و مقایسه ساختاری و محتوایی داستان زهره و منوچهر و عزیز و غزال که هر دو به تقلید از منظومه ونوس و آدونیس ویلیام شکسپیر، شاعر انگلیسی نگارش یافته است، میپردازد. بررسی عناصر ساختاری و درون متنی این دو منظومه، نشان دهندۀ میزان توفیق ایرجمیرزا در نظم این داستان عاشقانه است. اگرچه اثر سیداشرف الدین، به شکلی ساده و ابتدایی، همه عناصر سازنده داستان، از جمله: طرح، شخصیت، زاویه دید، صحنه پردازی و غیره را دارد، اما فاقد کیفیتی است که معمولاً داستانهای موفق از آن برخوردارند. این پژوهش در تلاش است تا با بیان خصایص ساختاری و محتوایی هر دو اثر، دلایل تفوّق ایرج میرزا را در پردازش این اثر هنرمندانه، آشکار سازد.
منظومه زهره و منوچهر ایرج میرزا و داستان عزیز و غزال سیداشرف الدین گیلانی، نمونهای از داستانهای عاشقانه عصر مشروطه است که تحت تأثیر ادبیات اروپایی شکل گرفته است. این پژوهش به تحلیل و مقایسه ساختاری و محتوایی داستان زهره و منوچهر و عزیز و غزال که هر دو به تقلید از منظومه ونوس و آدونیس ویلیام شکسپیر، شاعر انگلیسی نگارش یافته است، میپردازد. بررسی عناصر ساختاری و درون متنی این دو منظومه، نشان دهندۀ میزان توفیق ایرجمیرزا در نظم این داستان عاشقانه است. اگرچه اثر سیداشرف الدین، به شکلی ساده و ابتدایی، همه عناصر سازنده داستان، از جمله: طرح، شخصیت، زاویه دید، صحنه پردازی و غیره را دارد، اما فاقد کیفیتی است که معمولاً داستانهای موفق از آن برخوردارند. این پژوهش در تلاش است تا با بیان خصایص ساختاری و محتوایی هر دو اثر، دلایل تفوّق ایرج میرزا را در پردازش این اثر هنرمندانه، آشکار سازد.
لیلا مرندی؛ علی دهقان؛ خلیل حدیدی
دوره 67، شماره 230 ، مهر 1393، صفحه 91-111
چکیده
رشیدالدین میبدی مؤلف معروفترین تفسیر بر مذاق صوفیانه، در «النوبة الثالثه» نگاه عرفانی و هنری به آیات قرآن و قصههای پیامبران دارد و آنها را به یاری رموز و تأویلهای صوفیانه تفسیر کرده است. در این میان ،داستان حضرت یوسف به دلیل تنوع موضوعات و صحنهها و قرار گرفتن شخصیّتها در موقعیتهای مختلف ، یکی از عرصههای ...
بیشتر
رشیدالدین میبدی مؤلف معروفترین تفسیر بر مذاق صوفیانه، در «النوبة الثالثه» نگاه عرفانی و هنری به آیات قرآن و قصههای پیامبران دارد و آنها را به یاری رموز و تأویلهای صوفیانه تفسیر کرده است. در این میان ،داستان حضرت یوسف به دلیل تنوع موضوعات و صحنهها و قرار گرفتن شخصیّتها در موقعیتهای مختلف ، یکی از عرصههای مناسب برای شکلگیری تأویلها و استنباطهای صوفیانه است. گاهی وقایع مطرح شده در این قصه بر معانی و مفاهیمی فراتر از ظاهر و صورت واقعه دلالت میکند و همین ویژگی دست مایۀ عارف صاحب ذوقی چون میبدی گشته و موجب آن شده است که وی بر اساس ذوق و سلیقۀ خود به تأویلهایی دست بزند که گاه چندان با مضمون این داستان و مطابق آنچه در قرآن آمده است همگون و همساز نباشد. به همین دلیل تفسیرها و تأویلهای وی به رغم زیباییها و جاذبههایی که دارد گاه با لغزشها و ابهامهایی همراه است و به ندرت میتوان برای برخی از آنها به صورت مستقیم، محملی قرآنی یا حدیثی معتبر یافت. این مقاله کوشیده است تا با نقد و بررسی آراء و نظرات میبدی در نوبت سوم کشفالاسرار، ضمن تبیین موارد لغزشی، تفسیر صحیحی از آیات مورد بررسی ، با کمک از متن قرآن و نیز تفاسیر معتبر دیگر ارائه دهد.
حمیدرضا فرضی؛ محمدرضا عابدی
دوره 67، شماره 230 ، مهر 1393، صفحه 113-134
چکیده
اسطورهها به عنوان بینش انسان بدوی در باب انسان و جهان، معمولاً با تغییر شکل در فرهنگ و ادبیات ملتها بازتاب پیدا میکنند. مرزباننامه از جمله متون ادب فارسی است که میتوان ردّپای اساطیر و افسانههای کهن را در آن مشاهده کرد. در این مقاله بنمایههای اساطیری «داستان شهریار بابل با شهریارزاده» از مرزباننامه بررسی شده ...
بیشتر
اسطورهها به عنوان بینش انسان بدوی در باب انسان و جهان، معمولاً با تغییر شکل در فرهنگ و ادبیات ملتها بازتاب پیدا میکنند. مرزباننامه از جمله متون ادب فارسی است که میتوان ردّپای اساطیر و افسانههای کهن را در آن مشاهده کرد. در این مقاله بنمایههای اساطیری «داستان شهریار بابل با شهریارزاده» از مرزباننامه بررسی شده است. فرض نگارندگان بر این بوده است که این داستان آیینها و مراسم آشناسازی (پاگشایی) را در خود نمودار میسازد. مبتنی بر ایدۀ مذکور و با تحلیل محتوایی داستان، قابل تطبیق بودن این داستان با مراسم آشناسازی اثبات شده است؛ همة اجزاء و مراحل مراسم آشناسازی از قبیل انزوا، جداسازی، بردن نوآموز به بیشه (شکارگاه)، آزمون سخت (شکنجه)، بالا رفتن از درخت و ... را میتوان در داستان مذکور مشاهده کرد. افزونبراین عناصر نمادین و کهنالگویی دیگر نیز در متن وجود دارد که در ارتباط با مضمون اصلی (آشناسازی) هستند و بر این اساس تحلیل شدهاند.
مصطفی گرجی؛ سیدحامد موسوی جروکانی
دوره 67، شماره 230 ، مهر 1393، صفحه 136-156
چکیده
گروهی از ما انسانها قطعاً با این پرسش مواجهشدهایم که «معنایزندگی» چیست؟ هرکس با تکیه بر دانش و بینش خویش، پاسخی مییابد. بازخوانی و تحلیل پاسخ شاعران معاصر که غالب دغدغهها/مسائل انسان معاصر را در شعر خویش انعکاسدادهاند، راهگشاست. نگارندگان باتوجه به همین مسأله، رویکرد قیصرامینپور را به معنایزندگی مورد تحلیلقراردادهاند. ...
بیشتر
گروهی از ما انسانها قطعاً با این پرسش مواجهشدهایم که «معنایزندگی» چیست؟ هرکس با تکیه بر دانش و بینش خویش، پاسخی مییابد. بازخوانی و تحلیل پاسخ شاعران معاصر که غالب دغدغهها/مسائل انسان معاصر را در شعر خویش انعکاسدادهاند، راهگشاست. نگارندگان باتوجه به همین مسأله، رویکرد قیصرامینپور را به معنایزندگی مورد تحلیلقراردادهاند. در این بحث، ابتدا به معنای «معنا» سپس به مفهوم «زندگی» توجه شده است. در اشعار قیصر، واژة معنا در معنای هدف، ارزش و کارکرد بهکاررفتهاست. «زندگی» نیز دو مفهوم دارد؛ گاهی شامل جلوههای زندگی اعم از تولد، مرگ، جوانی، نوجوانی، همسر و ... میشود، و گاهی مراد از آن، مسائل زندگی اعم از درد و رنج، عشق، تناهی، تنهایی، شرور و ... است. امینپور در بحث کشف معنایزندگی (زندگی معنایی دارد و فقط باید آن را یافت) یا جعل آن (زندگی معنایی ندارد و باید برای آن معنایی ساخت) به جعل معنایزندگی باورمند است. وی با تکیه بر دو نظریة فراطبیعتگرایی و طبیعتگرایی، اموری مانند دستیابی به آگاهی عمیق، عاشقشدن و عاشقانهزیستن، عشق خدا به مخلوقات، شهادتطلبی، داشتن فرزند، داشتن زندگیکودکانه و ... را معنابخش زندگی میداند. لازم به ذکر است که با این رویکرد، روی اشعار امینپور، پژوهشی صورتنگرفتهاست. ضمناً روش تحقیق، کتابخانهای و تحلیل محتوا بودهاست.