چکیده

تبریز از دیرباز، از زمان سفر مارکوپولو به لحاظ داشتن باغها شهره آفاق بود.«اوزون حسن»و«سلطان یعقوب»آق‌قویونلو باغهای«هشت بهشت»و«عشرت آباد»را احداث نمودند.و سلسله‌های بعدی و بزرگان و اعیان شهر، دهها باغ بزرگ و کوچک نیز بر باغهای موجود افزودند تا زمان قاجاریه که مرحوم عبس میرزا، نایب السلطنه در باغ«عشرت آباد»«باغ شمال» عماراتی نو انداخت و«باغ صفا»را در دامنه کوه«عون بن علی2-عینالی- و شمال کوی سرخاب را تفرجگاه کوی و شهر ساخت و به سبب برخورداری از قنوات«حسن پادشاه»و«شاه چلبی»و«خواجه علی بیگ»و باغهای «توتستان»«باغ پسته»و«زردآلو»و باغ بزرگ و«جوان»که همه به نام «صفا باغی»خوانده می‌شدند، به آن برتری خاصی بخشید؛چنانکه نادر میرزا می‌نویسد:«چون آن‌جایی به جهان کمتر بود»و یک سیاح انگلیسی بعد از دیدار باغ چنان واله و شیدای آن شد که چون نتوانست آن زیبایی را در نظم کشد به ناچار سروده‌ای را به نثر آورد که:«بوستان معطر، باغهای زیبا و جویهای روان را بنگر، آیا اینجا نقطه‌ای مناسب برای سکونت قهرمانان نیست؟زمین به‌سان مخمل و هوا معطر است گویی گل سرخ سهمی از قطر خود را به آب جویبارها نثار کرده است».«باغ صفا»قریب به هفتاد سال دیگر باغش گرفتار خزان روزگار شد.حدود سالهای 1330 شمسی به تدریج زمینش تقطیع و تفکیک و برخلاف ضوابط به معرض بیع و شری در آمد و دیری نکشید که قسمتی از خیابان«سرباز شهید»، «کوچه و گذر صفاباغی»و قسمتی از «قبرستان حسینیه»جایگزین باغ گردید.تا جایی که امروز جز نام و خاطره‌ای از آن باقی نمانده است!