محمودزهی, موسی. (1395). اسطورۀ خودمرکزی (با تأکید بر نمونههای آن در اساطیر و ادبیاتِ ایران). زبان و ادب فارسی (نشریه سابق دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز), 68(232), 169-185.
موسی محمودزهی. "اسطورۀ خودمرکزی (با تأکید بر نمونههای آن در اساطیر و ادبیاتِ ایران)". زبان و ادب فارسی (نشریه سابق دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز), 68, 232, 1395, 169-185.
محمودزهی, موسی. (1395). 'اسطورۀ خودمرکزی (با تأکید بر نمونههای آن در اساطیر و ادبیاتِ ایران)', زبان و ادب فارسی (نشریه سابق دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز), 68(232), pp. 169-185.
محمودزهی, موسی. اسطورۀ خودمرکزی (با تأکید بر نمونههای آن در اساطیر و ادبیاتِ ایران). زبان و ادب فارسی (نشریه سابق دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز), 1395; 68(232): 169-185.
اسطورۀ خودمرکزی (با تأکید بر نمونههای آن در اساطیر و ادبیاتِ ایران)
تاریخ دریافت: 12 آبان 1394،
تاریخ بازنگری: 16 خرداد 1395،
تاریخ پذیرش: 21 اسفند 1394
چکیده
اسطورۀ خودمرکزی از مباحثِ جهانشمول است که در اساطیر ایران هم نمونههای آن به وضوح قابل مشاهده است. بر اساسِ این عقیدۀ اسطورهای، همۀ اقوام تلاش میکنند خود و داشتههای خود را نخستین، بزرگترین، بالاترین، بهترین، و ... معرفی کنند و تمام داشتههای دیگران را در ردههای پایینتر از آنِ خود جای دهند. به عبارت دیگر خود را اصل و دیگران را فرع، و یا خود را مرکز و دیگران را حاشیه قلمداد کنند. در این مقاله، ابتدا به 17 مورد از نمونههایِ این اعتقاد اسطورهای در اساطیر و ادبیاتِ ایران اشاره شده است. مثلاً آنان سرزمینِ اولیۀ خود «ایرانویج» را از نخستین و بهترین سرزمینها میدانند که نخستین انسانها در آن به وجود آمدهاند؛ «البرز» کوهِ اساطیریِ خود را کوهی میدانند که گرداگرد زمین را فراگرفته و تا فلکِ خورشید کشیده شده است، و ... . در بخش دوم، به سرچشمهها و پیامدهای حاصل از این اسطوره اشاره شده است. به نظر میآید این اسطوره از عواملی مانند کمالگرایی (نهایتاندیشی)، باورهایِ دینی، ملکوتی بودنِ انسان، نمادسازی، خودبزرگبینی، تجارب گذشته و عادتها، جهانبینیِ محدود، خودِ آگاه و ناآگاه، گشایشِ عقدههای حقارت، رازِ تنازعِ بقا، و اصلِ جاذبۀ عمومی سرچشمه میگیرد؛ و واقعی پنداشتنِ چیزهای غیرواقعی، قهرمانسازی، توتمسازی، محدودیت حق انتخاب، سالاریت (رئیسسالاری، پدر یا مادرسالاری، ...)، افزایش خوی استکباری، حماسهسازی، قومسازی، و مواردی مانند این از آثارِ آن است.
اسطورۀ خودمرکزی (با تأکید بر نمونههای آن در اساطیر و ادبیاتِ ایران)
نویسندگان [English]
Mousa Mahmoudzahi
Assistant Professor, University of Velayat
چکیده [English]
اسطورۀ خودمرکزی از مباحثِ جهانشمول است که در اساطیر ایران هم نمونههای آن به وضوح قابل مشاهده است. بر اساسِ این عقیدۀ اسطورهای، همۀ اقوام تلاش میکنند خود و داشتههای خود را نخستین، بزرگترین، بالاترین، بهترین، و ... معرفی کنند و تمام داشتههای دیگران را در ردههای پایینتر از آنِ خود جای دهند. به عبارت دیگر خود را اصل و دیگران را فرع، و یا خود را مرکز و دیگران را حاشیه قلمداد کنند. در این مقاله، ابتدا به 17 مورد از نمونههایِ این اعتقاد اسطورهای در اساطیر و ادبیاتِ ایران اشاره شده است. مثلاً آنان سرزمینِ اولیۀ خود «ایرانویج» را از نخستین و بهترین سرزمینها میدانند که نخستین انسانها در آن به وجود آمدهاند؛ «البرز» کوهِ اساطیریِ خود را کوهی میدانند که گرداگرد زمین را فراگرفته و تا فلکِ خورشید کشیده شده است، و ... . در بخش دوم، به سرچشمهها و پیامدهای حاصل از این اسطوره اشاره شده است. به نظر میآید این اسطوره از عواملی مانند کمالگرایی (نهایتاندیشی)، باورهایِ دینی، ملکوتی بودنِ انسان، نمادسازی، خودبزرگبینی، تجارب گذشته و عادتها، جهانبینیِ محدود، خودِ آگاه و ناآگاه، گشایشِ عقدههای حقارت، رازِ تنازعِ بقا، و اصلِ جاذبۀ عمومی سرچشمه میگیرد؛ و واقعی پنداشتنِ چیزهای غیرواقعی، قهرمانسازی، توتمسازی، محدودیت حق انتخاب، سالاریت (رئیسسالاری، پدر یا مادرسالاری، ...)، افزایش خوی استکباری، حماسهسازی، قومسازی، و مواردی مانند این از آثارِ آن است.