چکیده
صحنة آسمان و مناظر افلاک و طلوع آفتاب و شکل هلال و جلوههای شب و صبح و شفق و نوروز و مهرگان، با شکوهتر و خیال انگیزتر و زیباتر از آنچه استاد شروان مصور و مجسم ساخته، در هیچ اثر دیگری منعکس نشده و شاید دیوان خاقانی، از این لحاظ، نه تنها در میان آثار ادبی ایران، بلکه در ادبیات جهان، بینظیر باشد. تصویری که خاقانی از جلوهگری خورشید، در عرصههای گوناگون شعر خود به دست داده، در میان تصویرهای دیگر فلکی، منحصر به خود و نشانة بعد دیگری از خلاقیت هنرمندانه و قدرت تخیل کم نظیر او در وصف است.
این مقاله به بررسی ابعاد گوناگون ساختارهای ادبی خاقانی، از خورشید، که بر پایة خیالپروری و وهمانگیزی شاعر شکل گرفته، پرداخته است.
کلیدواژهها