چکیده

اصل سنخیت در عرفان زیر مجموعه‌ای از مبحث پیچیدة «وحدت وجود» است. اساساً یکی از اهداف کلی عرفان و روان‌شناسی رسیدن فرد به وحدت درونی و موفقیت در ایجاد وحدت با عالم خارج از وجود است. اصل سنخیت در فلسفه و در باب علم حضوری معنا پیدا می‌کند که برای تحقق امر ادراک باید بین مُدرِک و مُدرَک سنخیت وجود داشته باشد و در عرفان (خصوصاً عرفان نظری که همانندی‌های بسیاری با فلسفه دارد) رمز اصلی تجاذب و کشش بین عاشق و معشوق است.
روان‌شناسانی چون، آبراهام مزلو و یونگ این سنخیت را باور دارند و همسو بودن اصل سنخیت در عرفان با اصل همانندسازی در روان‌شناسی را تصدیق می‌کنند. مشابهت نظریات آبراهام مزلو با افکار عرفانی عطار و مولانا محور اصلی این نوشتار است.

کلیدواژه‌ها