چکیده

چکیده
عهد صفوی به لحاظ شکل­گیری نخستین مراحل نقد شعر فارسی، از اهمّیت خاصّی برخوردار است. در این دوره، رویارویی شاعران ایرانی و هندی، سبب  به وجود آمدن اندیشه­های انتقادی در عرصۀ شعر و شاعری بوده است. غالب این اندیشه‌ها در مطاوی تذکره­ها، تراجم احوال و پرسش­ها و پاسخ­هایی است که در قالب نامه‌ها ثبت شده­اند. در میان شاعران این عهد، سهم حزین لاهیجی و سراج­الدّین­خان­آرزو در تکوین آن اندیشه­ها بیش از دیگر شاعران  و منتقدان است. آن دو، دو مرجع بلامنازع در داوری و نقد شعر شناخته شده­اند و در آرا و نظریات انتقادی ایشان-که در ساختار محوری و معنا محوری خلاصه می­شود- تقابل نقد ایرانی و هندی را می‌توان به وضوح دید. این مقاله نخستین تجربه‌های نقد شعر فارسی را بر پایۀ نامه­ای از حزین لاهیجی- که در پاسخ به سؤالات خان­آرزو دربارۀ برخی از اشعار خاقانی نوشته است- نشان می‌دهد. در این نامه بیست و پنج بیت از یازده قصیده از قصاید خاقانی مورد نقد و بررسی قرارگرفته‌است. از فحوای نامه چنین برمی‌آید که آرزو به خاطر استادی حزین در زبان و شعر فارسی، اشکالات و اعتراضات خود را بر او عرضه می­دارد؛ چرا که به زعم آرزو، دریافت شاعر از شعر، بهترین نوع دریافت است.
خاستگاه سؤالات آرزو بیشتر مبتنی بر قرائت نادرست شعر، تصرّف در کلمات و تصحیف آنها، اختلاف نسخه‌های دیوان خاقانی و بالاخره عدم توجّه به روابط، اشارات و تلمیحات در آفرینش تعابیر و مضامین از جانب اوست. بیان کشاکش شعرا، نقل و تصحیح نامه، طرح جریان شکل‌گیری نقد شعر و تحلیل انتقادی نامه بر اساس آراء دو شاعر، از اهمّ اهداف این مقاله­اند.  

کلیدواژه‌ها