Author
Associate Professor, University of Kerman
Abstract
محمدرضا بایرامی از نویسندگان توانمند معاصر است که دورمان او «پل معلّق» و «مردگان باغ سبز» به دلیل پرداختن او به عوامل برون زبانی مثل بافت موقعیتی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، تکثرگفتمانی را بین نسلها و عصرهای متفاوت به لحاظ پیوند لاینفک این عوامل با ایدئولوژی و پیوند رمانها با بافت اجتماعی و تاریخی، زمینه تحلیل گفتمان انتقادی را فراهم کرده است. از دو رمان وی «پل معلّق» جنبۀ روانشناختی و «مردگان باغ سبز» جنبۀ تاریخی و جامعه شناختی قویتری دارند و موضوع اصلی رمان دوم او، جستجوی هویّت است. یکی از نظریهپردازان معروف در تحلیل گفتمان انتقادی میشل فوکوست که ظاهراً بایرامی در این دورمان از اندیشۀ او بهره گرفته است با این تفاوت که غرض وی همچون فوکو، از واژۀ «ایدئولوژی»، هر نظام فکری و گفتمان مسلّط، منهای اندیشههای متافیزیکی و تجربۀ قدسی نیست. پرسش محوری نگارنده در این پژوهش، میزان تأثیرپذیری بایرامی از نظریه فوکو و توانایی وی در خلق تکثّر گفتمان است و در نهایت با تجزیه و تحلیل این دورمان به شیوه توصیفی-تحلیلی، نشانههای تکثّر گفتمان را از منظر زبانی، روانشناختی، جامعهشناختی و ایدئولوژیکی برمیشمارد.
Keywords