چکیده

چکیده
 
    این مقاله کوشیده است پس از ذکر مقدمه‌ای کافی پیرامون روح و روان و کیفیت آن از نظر فلاسفه و عرفا و همچنین روح از منظر قرآن، به بررسی و تبیین بازتاب شاعرانۀ روح و روان در شعر سنت‌گرای معاصر با تکیه بر اشعار علامه حسن‌زادۀ آملی، حکیم هیدجی و شهریار که هرکدام نمایندۀ طیفی از شاعران با رویکردها و دیدگاه‌های متفاوت هستند، بپردازد و در مسیر و فرایند پژوهش بدین نکته رسیده است که شاعران فوق با تأسی از تعالیم و آموزه‌های قرآنی و دیدگاه‌های عرفانی، فلسفی و دینی بر این نظرند که انسان مرکب از جسم و روح است که جسمش به اقتضای ماهیتش فناپذیر و روحش به جهت تجردش نامیراست. آنان به تأثیر و تأثر جسم و روح معتقدند و روح را عنصر ملکوتی و رجعت‌ یابنده به موطن اصلی می‌دانند و بر این باورند که همۀ شرافت آدمی مترتب بر این عنصر است و کمال و اعتلای صفاتی آن بدین بعد بسته است. آنان بعد خاکی انسان را فاقد کرامت و فضیلت می‌شمارند و اعتقاد دارند که روح مجرد از ماهیت است و پس از متلاشی شدن جسم همواره باقی خواهد ماند.

کلیدواژه‌ها