چکیده

چکیده                                                                                                
صوفیان محقّق لازمۀ طی منازل سیر و سلوک را همراه داشتنِ توشه­ای به نام علم می­دانند؛ زیرا از نظر ایشان علتِ انحراف عده­ای از سالکان، جهل آنها و اشتغال به مجاهده قبل از عالم شدن است. به باورخواجه عبدالله گرچه علم برای عارف، پای­بند است اما عارفِ بدونِ علم، شیطانی بیش نیست. جهالت زهری است که سالک را به هلاکت می­رساند. از نظر وی معرفت، روحِ علم و امری شهودی است که با کسب و تحصیل به­دست نمی­آید. علم در سیر و سلوک عرفانی مانند چراغی است که ظلمات مسیر را روشن می­کند؛ اما حالی که معرفت در سالک ایجاد می­کند مانند نردبانی است که موجب صعود او می­شود. اگر عارفی با عالمان سخن بگوید، و آنها مفهومی از آن سخن دریابند، آن مفهوم، علم است؛ اما علم، برای عارفان، معرفت است. در واقع برای عارف، علم استدلالی به علم لدنّی تبدیل می­گردد؛ یعنی آنچه بر علما معلوم است، برای عارفان مشهود می­شود. از این رو لازم است که سالک با رفع حجاب علم از احکام آن به احکام احوال و مواجید منتقل شود. در مقام علم و قبل از رفع حجابِ آن، این عقل آدمی است که ادراک کرده و از ادراکاتِ او نفس ناطقه به بهجت و سرور می­افتد؛ اما در مقام معرفت و شهود، نفس ناطقه محو گشته و ادراک به­واسطة روح است؛ یعنی روح دارای وجد و سرور می­شود.

کلیدواژه‌ها